۱۳۹۰ فروردین ۱۳, شنبه

وطن

















وطن




تحقیر

توهین

زندان

اعدام

برای احیای نام


وطن

که پاره پاره شد

درفش آزادی

به بام تو امروز


می بافم

رشته رشته

ز تار و پود جانم

درفش آرادی

بهار


بهار


سبز می شویم

خشکیده جنگل زمان

ز زمهریر زمستان سخت

شکوفه می زنیم .





سبز می شویم

شکوفه ها

سر به شانه های هم فرو می بریم

وقتی نسیم

عشق را ارمغان سبزه می کند




قد می کشیم

قد می کشیم

بعد از طراوات باران

خیره

به اوج

چشم در چشم

خورشید می نهیم

بهار می شویم

جوانه می زنیم!

قرن بیستم




قرن بیستم





می گذرد

لحظه های تلخ !

تردید

قطعه قطعه می کند

هستی را

مرکب سیاه چاپ می کند

تردید !

شلاق کشیده می شود

بر عشق

سخن تیر باران

نفس بریده

خرد شکنجه می شود

و نعش کش ، در نکاپوی دفن الفا ظ

به گورهای ناشناس

آزادی اسیر می شود

قرن بیستم سنگسار

و من چه سخت

چه سخت پیر می شوم!