۱۳۹۰ خرداد ۹, دوشنبه

آ قايان

آ قايان

ا قایان

برا يتان

چرک دستم را

ا رزا ن نمي فروشم

ديگر به قرص نان.

آ قايان

براي خنده هايتا ن

پاسخ شايسته مي خواهم

که براي گريه هايم

هزا ر حديث غم انگيز است.

ا ز کدا مشان بگويم

که اينچنين

پيرترا ز شما شدم.

آقايان

مترسکهاي نمايش شما

جان نمي گيرند براي ما

و مرده هاي من

در چارچوب هر خانه

شانه به در، تکيه دا ده ا ند

با تبسمي دلنشين براي ما.

آ قايان

شرم گرا نبها گوهري است

با ور کنيد

هر چند جدا ئي شما ا ز آ ن

دير گاهي است

رخ نموده است.

من شرم دارم

آ ن زمان که دخترا ن جوا نم

براي نان شب

يا تکه اي لبا س

در آغوشتان هستند.

شرم دارم

حتي شرم دا رم

که کودکانشان را

بنام شما نامم .

چقدر زيباست

(شرم)

اگر بداني

چيست!!!

آ قايان

من شرم دارم

کسي مرا آ قا بنامد

جائي که آ قازا ده ها

جنايتکارند.

آ قايان

ديگر بس است

آ مده ام که با ز پس گيرم

نه با کلام

و نه به ا لتما س

که با دشنهء ا نتقام نسلي

که بر دا ر کرديد.

هر روز

يک با ر

هر با ر

هزا ر دشنهء خونينتان را

که هر کدام هزار بار بر تنم نشسته است

ا ز تن بدر مي کنم

که ا ين تنم

چشمه هاي خونين است،

و زير پاي من

شرا به هاي خون،

و ا ين

نه مال ديروز

نه مال ا مروز

که هميشه پيکرم را

خون چکان ديدم!

آ قايان

مي خواهم ا مروز

با زم دهيد

هر آ نچه را که ستانده ا يد ا ز من

با زم دهيد

کشته هايم را

بازم دهيد

گورهاي ناشناسم را

با زم دهيد

کودکاني که فروخته ايد

با زم دهيد

دخترا ني را که فروخته ا يد

با زم دهيد

خشم نسلي که در سکوت

فرياد کرد بي صدا!!

بربريت و چپاول

جنايت و تجاوز

که ميراث شوم و شرم آ ور شماست،

ديگر بس است.

ايستاده ا م

باسينه ا ي ستبر

با پيکري خونفشان

سدي شدم عظيم

با همهء کشته هاي خود

در برا بر شما

ا ين خشم

صيقل خوردهء ا بريشم است

در ستيغ بنفش فريا دي

ا رمغان نسل پروا ز

مرگت باد

ننگت باد!!!

هیچ نظری موجود نیست: