۱۳۹۲ آبان ۱۴, سه‌شنبه

چند کلمه با کـــلـــمـــه









چند کلمه با کـــلـــمـــه

نشریه ای که بعد از وقایع سال 88 در بیان آلام جامعه توسط نیروهای وفادار به جنیش سبز در پیروی از باورها و تحقق اندیشه های آقای میر حسین موسوی پا به میدان عمل نهاد و جه شد که امروز مسامحه می کند ؟ و حتی از درج خبر اعدام جوان کرد هموطن پرهیز می کند و در اعدام تلافی جویانه 16 عزیز بلوچ که با حادثه ترور وحشیانه مرزبابان هموطنمان ارتباطی نداشتن سکوت می کند ؟
ببین که از کجا به کجا ما رسیده ایم !
علت چیست آیا باید تنها به واسطه حمایت از دولت منتخب مردم چشم بر همه وقایع و ناملایمات ببندیم و یا به این باور و شناخت از شعور سیاسی و اجتماعی جامعه واقفیم که چرا مردم به آقای روحانی رای دادند و به جای تعریف حوزه توانائی های رئیس جمهور و اینکه قوه قضائیه و مقننه و اجرائیه مستقل از هم عمل می کنند و عوامل باز دارنده در پیش رو را شناسائی و معرفی کنیم . عواملی که سالیانی دراز  بر کشور سیطره دارند و آن را جزو اموال و ملک شخصی خود محاسبه می کنند ؟مگر تجربه حمایت بی محاسبه از دولت آقای خاتمی را فراموش کرده ایم و یا عدم توانائی آقای روحانی در تحقق وعده های انتخاباتی ایشان ؟
این خط تلخ و دردناکی  که شما آقایان بر روی نام اعدام شدگان هموطنمان در خبرهای خود کشیدید زوایای تاریک اندیشه ای را روشن تر می کند و سوال ها و بستر نگرش چنین عملی . تصور می کنم که شما عزیزان تاریخ زندگی کرامول را به  خوبی می دانید سناتور ازادیخواهی که بواسطه حمایت مردم و ظلم حکومت پادشاه را سرنگون کرد و بساط پادشاهی مخوف تری را بر پا کرد وشما عزیزان که هنوز رهبران جنبش در حصر و زندانند به این مرز بندی های خدید خود عیان می کنید که هر که کر است و بلوچ است و یا زندگی و مرگ مردم مناطق محروم در در اولویتهای شما نیستند و شاید این باورهای دینی و الهی شما عزیزان  است که قالب مرز یندیهای شما را شکل می دهد و اگر کمی عمیق تر توجه کنیم :
تنها رویدادها و کامیابیها و ناکامیهای بعد سال 88 مد نظر است ؟ چرا  که شهامت باز خوانی وقایع تلخی که در قبل از سال 88 به مدت 34 سال بر جامعه حاکم بوده و تداوم دارد را نداریم ؟
امروز تصور می کنم که :
جامعه ایران توان درک و شعور سیاسی مطلوب برای شناخت آنچه گذشت در این سالیان را دارد واگر با خود صادق باشیم و حقایق را همان که بود باز گو کنیم نه آنچه مطلوب ما می تواند باشد ،این امر را واکنشهای بجا و درست جامعه به وقایع و رویداها ثابت کرده لطفا امتحان کنید عزیزان .
و یا بر یاور ساخت یک جامعه مذهبی ، فرقه ای هستید که حاکم شما باشید و دیگران شهروندان درجه 2 و 3 و الی آخر تا معدومینی که محاربند و مستحق اعدم و اینجا این مسئله مطرح می شود که چرا انسانهائ فانی و جاه طلب به جای خدائی که تصور کنم شعور و درک و بصیرتی بیش از انسان دارد در باورهای مذهبی منادی نقش خدا هستند ، اگر جان را خدای عز و جل داده چرا باید انسان مفلوکی که یک بار و  آن هم در دوره ای بسیار کوتاه حق حیات دارد و بصیرت و درک او را ندارد ایفای نقش کند و جان انسانی و یا انسانها را به عمد و بر پایه تعارف خود از مذهبی که دارد بگیرد ؟
عزیزان منادیان و پیروان یک مذهب و باور هستند که که وظیفه تعمیق آن مذهب و باور را بدوش می کشند و شما با این عمل خود خط تلخی بروی جنبش آزادیخوهانه مردم و رهبران در حصر کشیدید و این خط تلخ حاصلی جز دره ای عمیق در پیش رو نخواهد داشت
من از همه شما عزیزان تمنا می کنم باز تعریف کنید که مدینه فاضله شما کجاست و چه تفاوتی با دیگر مذاهب دارد و اگر دیگران حاکم مطلوب باشند چه می کنید ؟ آیا تصور نمکنید وقت آن باشد که با احترام به باورهای مذهبی و فلسفی و نگرش های اجتماعی وانسانی ، خود را در انسان و باورهای انسانی برای با هم بودن شناور کنیم در هستی ، که هستی تو هستی من است و من در تو تعریف می شوم ؟
با احترام و آرزوی تحقق رویاهای انسانی در جوامع بشری




رایحه گریز



نفرین به آنچه مرا می کند جدا

در باور به عشق

انسان .

در باور تكامل

هر بار يك مرام

دين

آئين و فرقه آفريد.

نفرين به آنچه جدا مي كند مرا

از باور به عشق ،

بايد گريخت

از هر چه در ميان ما است

آئين

مذهب

كشور

شهرت

تفرت

حتي سفر

 سفر

سفر...........

روزي

فرو می ریزد .

روز هم نامي

روز انساني

روزي كه شعاع پرتوانديشه

فراترازمن است .

سوگند شالودة شرك آلودة هستي

فراموش خواهد شد

كه هر چه گفته مي شود

براي با تو بودن است.



من

می دوم

تاانتهاي بودن

نفرين به هر چه باور شرك آلود

در روزگاري كه مهرباني ، بهانه است.

بايد گريخت

تا

فرو ريزد

آنچه ما را

زیر ستون سنگین و سهمناک وحشت

با هم بودن

نگه می دارد،

جدا می سازد،

در انزوا.

و در پی آئین دیگری

هرگز

که نفرت انگیزتر از،

هزاران فرامین قبل خود خواهد بود.


****

اما

تنها بهم رسیدن

اوج تبلور بودن

در هسثی است.

نفرین به هر چه جدا میکند

ز تو
هستی را.


هستی را.

هیچ نظری موجود نیست: