۱۳۹۶ شهریور ۱۲, یکشنبه

روزی اگر











روزی اگر
 خدا
از آسمان  و از میان
بی نهایت
ستاره و سیاره 
بر زمین فرود آمد 
لطفا
سنگسارش نکن 
اعدامش نکن 
حبصش نکن 
در حصر مبر او را 
خدا آمده 
تا زمینی شود  
همین !

۱۳۹۶ فروردین ۱۳, یکشنبه

نام ما















هولناک و خونبار
زخم های به جان نشسته
 دهشتناک ،
و غریوی 
کهنه ،
دور ،
 دور و گنگ و نامفهوم
در استنباطی گنگ تر
که شاید 
نام ما 
انسان بود .
کجای زمانیم
در کهکشان راه شیری ،
از خاطره تهی
آنکه می دهد فرمان
کجای  هستی نظاره گر 
در ماست
این زمان ؟

کدام بستر











زخم هایی
عمیق  
بر پیکر،
بر خاطره 
که فراموش شد 
در هستی
افرینش ،
نفرت بود !

۱۳۹۶ فروردین ۵, شنبه

بالهای خونین یک رویا











مگر دریغ و حسرت
آبشخور نگاه تلخی خسته
پاسخی باشد ، برای آنچه گفته میشود .
آن بود و دیگر را
دریدن دریده های خونین خویش
صبری دوباره را شایسته
تا دگر بار بر آید 
سلامی وگر...
آه بالهای پریشانی و خونین یک رویا
سلام .

نیم قرن گذشت از سکوت حادثه











نیم قرن گذشت از سکوت حادثه

آنکه وجود نحیفش
جهانی بود برای ملتی 
خواند
آنچه باید.
نیم قرن ، از رفتن یار 
آنکه همه فریادش
آزادی  
و چه غریبانه 
نام او را 
به نجوایی در خاموش در سکوت
تکرار...





ای فریاد
مگر خواب خدا 
سخت تر از خواب زمینی من است
که از این خفته به خون
آزادی 
نامی نمی برد ؟




من همی فهمیدم
هر کجا حرفی از او بود 
خدا ساکت بود

۱۳۹۵ بهمن ۱۴, پنجشنبه

سرهنگ











ضیافت خونین خون و آتش است
برای خیر مقدمت
سرهنگ بفرما
مجلس بی ریا
قربانی
زیر آوار سوحته
چشم انتظار ظهور تو
سرهنگ

۱۳۹۵ دی ۲, پنجشنبه

مام زمان بخون کشیده ام





در خاطرات سرد زمستانی 
برقص
 بیاد فصل خونین آن بهار ؛
جوانه های عشق سر زده 
میان این جوانه ها
یک شاخه گل
از آن ما ؛
هر چند خسته ایم وگاهی نشسته ایم
باز هم 
ما 
نشکسته ایم .
.


در شکوه 
صلح زمینی زمان
یک قطره اشک
نثار تو
زمین
مام زمان بخون کشیده ام
بنفشه ها قد کشیده اند . .