۱۳۹۸ بهمن ۲۴, پنجشنبه

آمده بودن که بشکنیم !










سوکواری یک

آمده بودن که بشکنیم
جیغ

هر روز کسی
جیغ می‌کشد
گرفته
حبس
محاکمه
و ما
هر روز
! جیغ می‌ کشند
دوباره می گیرند و میبرند و می کشند
ما
! جیغ می‌ کشید
! زمین پر از جیغ است


سوکواری دو

تدوین
گذار از گلوله
بی آنکه
شلیک کند
اهرم ایجابی
، جایگزین واکنش
برابر اندیشه
با گلوله
! سخن گفت
پایان گفتگوی با گلوله
، جابجایی گلوله در خشاب
مرگ
دوباره
، گلوله ای دیگر
با گلوله می‌میرد
، با سخن اعاز می کند
نفرت
، زمان خواب آشفته
اجساد مانده بر زمین سرد
مجال دفن کشته ها دست نداده و فردا باز در خیابان می ماند
! جنازه ای

فردا
زندگی می کند امروز
، فقط فردا را
زندگی کنیم
! امروز

سوکواری سه

محبوب من
پیراهن سیاه را بشور
. امشب
فردا ساعت زود
، زود باید رفت
. لکه های خون روی پیراهن تمیز شوند
مراسمی
بر گور تازه که امشب آماده می‌کنند
برای آنکه امشب
با گلوله
چون روزهای گذشته
سخن گفت
با ما
! فردا چه زود دیر می شود


سوکواری چهار

می دانی ؟
می میرد
تنها
چند ثانیه
گذر کن
از محل عبور آن
شاهد مرگ او باش
چند ثانیه
آنجا
مسیر این توفنده سرگردان بی خانمان خانمان سوز را
خالی کن
. گلوله می‌میرد