۱۳۹۹ مرداد ۲۸, سه‌شنبه

نسرین ما می سوزد

 









آهای

قوم بخواب رفته نیاکان مفلوک خود

نسرین ما

نسرین من 

نیما 

مهراوه

رضا

ما مردم یک وطن

قطره قطره 

می‌سوزد

فریاد رسی آیا هست ؟






اعتصاب غذا

 






گفتند بگو که با او در اعتصاب غذای هستی
گفتم : چرا ؟
تو که می دانی
در لحظه لحظه سوختن تو
شرف ملتی می سوزد
اگر شرف داشته باشم
من هم
از آن ملتم هستم !

****

امروز دهمین روز اعتصاب غذای «نسرین ستوده»، وکیل در بند، و «بهنام محجوبی» و «آتبین جعفریان»، زندانیان سیاسی و عقیدتی بند ۸ اوین، و همچنین پنجمین روز اعتصاب غذای «سهیلا حجاب»، زندانی سیاسی در زندان قرچک، است .

۱۳۹۹ مرداد ۲۴, جمعه

ترور کارگران به جای حقوق !

 




های
ِکجا بودی خنیفر
آمده بودن حقوق و همه مطالبات ترا یک جا
پرداخت کنند
خوب تو نبودی
همه را فرو. کردن در ، در و دیوار خانه ات ، خانه خراب
! تا تو باشی بار دیگر خانه باشی
! وقت پرداخت حقوق و مزایای ارباب
، اینبار گذشت
بار دیگر
فقط میخواهند
جگرت را ، با هجده گلوله سوراخ کنند
قلبت را
! و دهانت را با سرب گداخته رها شده از تفنگ شان پر کنند
پاداش هر دهان باز در این نظام
سرب داغ و گلوله های آتشین
! در قلب های گرم و سرخ و تپنده

۱۳۹۹ خرداد ۳۱, شنبه

درست در این نقطه



درست در این نقطه  


بله ! درست همینجا بود که تو ایستادی 
در همین نقطه از تاریخ
گذشته را  آه چه راه درازی بود تا آمدنت به این نقطه 
، و باز از همین نقطه بود ، پرواز به آینده  
از اینجا 
نگاه می کنی با تک تک حروفی که با تو و بدون تو 
جان دارند ، می گریند و می خندند و می طوفند
به طغیانی که از  جان تو بر خاست 
، درست در این نقطه 
به هر بامداد 
طلوع هر خورشید بر تو سلام می کند 
در این نقطه 



این آخرین تصویر از رفیق فدایی سعید سلطانپور در مراسم شب ازدواجش بود که دستگیر و در تاریخ ۳۱ خرداد شوم زندانی سیاسی در بند به جوخه اعدام سپرده شد 
 ۳۱خرداد اعدام #سعید_سلطانپور
درست #در #این #نقطه# 

محمود اسفندیاری 

۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

مرا بیاد داری


















مرا بیاد داری
محبوبه در خاک خفته ام؟

کرونا. رقص زندگی است
اگر چه مرا
با خود
میبرد

زندگی بعد ما
همچنان جاری است
کودکانی می آیند
فرزندانی که بزرگتر از ما
بلند تر از ما
فکر می کنند
به فکر فردای شاد کودکان خود
شاید بهتر از ما
محبوبه دردانه ام
فردا
آرزوی دست نیافتنی قرن ها
همیشه
فردا است

۱۳۹۹ فروردین ۱۷, یکشنبه

عزای عمومی برای کشته های کرونا


















 !عزای عمومی
سیاست مداران ترا کشتند
ما عزاداران در صف نوبت مردن
وارثان بخشی از رویاهای مشترک در صف بودیم و هست هنوز فرصت برای گفتن
، نیاز به فریاد نیست 
ما که می دانیم
. نامش را اواز نمی کنیم امروز

پرچم نیمه افراشته سیاست
برای جان های رفته  یا فرصت های از دست رفته
هر چه باشد 
! بر نمی گردد به.خانه او هرگز 

خیال خامی با خود میکشد
آنکه هنوز باور به پایان دارد
در عزای عمومی دولتی از سیاست مداران پفیوز 
که قاتلان ما در صف ماندگان مردن هستیم!

دو فردای دیگر 
لطفا
 در تاریخ ما بنویسید
ما نمردیم هرگز 
کشتند ما را 
سیاستمداران پفیوز 
! تاریخ ما این است 
بگذار کودکان به جا مانده 
تاریخ نیاکانی که ما هستیم بدانند
رویاهای ما برای شما
 ! هرگز اینچنین نبود
ما را کشتند سیاستمداران پفیوز 
 ! با رویاهای آبی برای شما
عزای عمومی پایان مرگ رویا های ما نبود
و پرچم ما
! چند رنگ صنعتی به روی پارچه ای مستطیل شکل هرگز نبود 
جنازه را در خالی ترین رنگ از رویاها پیچیدن 
در عمیق ترین عمق ممکن به خاک سپردن
در کوره ها سوزانندن
و آرزوهای ما بر دیوار نوشته های هر کوچه 
نقش هر خانه
طرح هر 
کوچه 
خیابان 
شهر
جنگل و دشت
روی هر موج دریا که سینه به ساحل می ساید یک نفس
نرم و عاشقانه
نغمه‌های آرزوهای سبزی است 
که با شما سخن دارد
عزای عمومی
پایان رویاهای آنکه رفت نخواهد بود





















۱۳۹۹ فروردین ۱۲, سه‌شنبه

کرونا















کرونا

جهان در آزمونی انسانی
تا بداند چه میخواهد
چه میتواند
کجای نقطه تعادل هستی
گام میزند
این گونه شرمسار
در برابر انان که همچو برگ
از پاییز زندگی میریزند به ساعتی که زندگی هنوز میخواند آنان را به بودن و ماندن
برای آبی ترین رویا
! که پیش رو دارند
چه کرده ایم با خود ؟