۱۳۹۶ فروردین ۵, شنبه

بالهای خونین یک رویا











مگر دریغ و حسرت
آبشخور نگاه تلخی خسته
پاسخی باشد ، برای آنچه گفته میشود .
آن بود و دیگر را
دریدن دریده های خونین خویش
صبری دوباره را شایسته
تا دگر بار بر آید 
سلامی وگر...
آه بالهای پریشانی و خونین یک رویا
سلام .

نیم قرن گذشت از سکوت حادثه











نیم قرن گذشت از سکوت حادثه

آنکه وجود نحیفش
جهانی بود برای ملتی 
خواند
آنچه باید.
نیم قرن ، از رفتن یار 
آنکه همه فریادش
آزادی  
و چه غریبانه 
نام او را 
به نجوایی در خاموش در سکوت
تکرار...





ای فریاد
مگر خواب خدا 
سخت تر از خواب زمینی من است
که از این خفته به خون
آزادی 
نامی نمی برد ؟




من همی فهمیدم
هر کجا حرفی از او بود 
خدا ساکت بود

۱۳۹۵ بهمن ۱۴, پنجشنبه

سرهنگ











ضیافت خونین خون و آتش است
برای خیر مقدمت
سرهنگ بفرما
مجلس بی ریا
قربانی
زیر آوار سوحته
چشم انتظار ظهور تو
سرهنگ

۱۳۹۵ دی ۲, پنجشنبه

مام زمان بخون کشیده ام





در خاطرات سرد زمستانی 
برقص
 بیاد فصل خونین آن بهار ؛
جوانه های عشق سر زده 
میان این جوانه ها
یک شاخه گل
از آن ما ؛
هر چند خسته ایم وگاهی نشسته ایم
باز هم 
ما 
نشکسته ایم .
.


در شکوه 
صلح زمینی زمان
یک قطره اشک
نثار تو
زمین
مام زمان بخون کشیده ام
بنفشه ها قد کشیده اند . . 

۱۳۹۵ آبان ۲۵, سه‌شنبه

آنچه ما داریم









آنچه ما داریم 

  قرن بیست و یک 
مذهب ! 
  اعلام جنگ  رهبران
پیروان در قیام ی خونین 
برای  کشتن 
هر آنچه مخالف  است !


هزاران  فرقه و آیین  
که پیروان هر کدام اماده قیام اند 
برای بقا 
در
گستره  باور خویش



صدها کشور   
که ساکنان آن
اماده دفاع از سرزمین خود 
تا مرز شهادت اند !


هزاران هزار قوم و قبیله 
که هر کدام 
اماده دفاع از حریم خویشند
تا مرز مرگ


کهکشان  
زمین  
خانه 
در این زمین 
و
انسان
مقوله ای 
گمشده در هستی ؟
در چیزی بنام
زندگی !




می خروشد و می درد
هر آنچه بر بساط عشق





بر بام کدام سحر
روز می رسد ؟

آزادی






در غروب عاشقانه ترین واژه
گفتی :
غروبی شوق انگیز ،
بروید بر جان خسته جهانی که ذره ذره ذوب  
باور فردا 
آزادی