۱۳۹۶ شهریور ۱۲, یکشنبه

چالش امروز ایران عزیز









چالش امروز ایران عزیز
در پس تمام کنش های موجود حقیقت نهفته این است که جامعه استقبالی نمی کند از رهبری روحانیت بر جامعه ِانسانی امروزین چرا که پاسخگو به نیازهای مبرم و جدی نیست و به همین دلیل وابستگان به حاکمیت از تمامی توان خود در حذر داشتن از مردم استفاده کرده و می کنند تا جایی که مغایرت و مخالفت با ولی فقیه انتخابی را مخالفت با خدا و ذات احدیت می نامند . سوال هوشمندانه این است که مگر ولی فقیه از جانب خدا منصوب شده که مخالفت با او مخالفت با ذات احدیت است ؟
جوامع امروزی که در راه انسانی تر شدن مناسبات در جوامع تلاش می کنند به این حقیقت دست یافته مذاهب نیروهای بازدارنه در رسیدن به کرامت انسانی آزادی و عدالت و دموکراسی هستند چرا که خود بخشی و یا کلیتی از از نظامهای حاکمند و حاضر به ترک صحنه قدرت سیاسی نیستند
در ایران عزیز ما مسئله جالب تر نمود پیدا کرده و آن این است که با توجه به سیاست حذفی که طی نزدیک به چهل سال در این نظام حاکم بوده حاکمیت توان نوگرایی و سپردن مسئولیت به نسل جوان را در خود نمی بیند چرا که نسل دوم و سوم بعد از انقلاب اسلامی اساسا خواست ها و باورهایی مغایر با قوانین و ساختارهای موجود را خواستارند .
این کنشها در دراز مدت حاکمیت را به جایی رسانده که تن به تبانی های متعدد برای بقای روحانیت در راس هرم حکومتی را رقم زند . اما تا کی این پاسخی است که جامعه در برخورد با پدیده های پیش رو در خود خواهد داشت .

روزی اگر











روزی اگر
 خدا
از آسمان  و از میان
بی نهایت
ستاره و سیاره 
بر زمین فرود آمد 
لطفا
سنگسارش نکن 
اعدامش نکن 
حبصش نکن 
در حصر مبر او را 
خدا آمده 
تا زمینی شود  
همین !

۱۳۹۶ فروردین ۱۳, یکشنبه

نام ما















هولناک و خونبار
زخم های به جان نشسته
 دهشتناک ،
و غریوی 
کهنه ،
دور ،
 دور و گنگ و نامفهوم
در استنباطی گنگ تر
که شاید 
نام ما 
انسان بود .
کجای زمانیم
در کهکشان راه شیری ،
از خاطره تهی
آنکه می دهد فرمان
کجای  هستی نظاره گر 
در ماست
این زمان ؟

کدام بستر











زخم هایی
عمیق  
بر پیکر،
بر خاطره 
که فراموش شد 
در هستی
افرینش ،
نفرت بود !

۱۳۹۶ فروردین ۵, شنبه

بالهای خونین یک رویا











مگر دریغ و حسرت
آبشخور نگاه تلخی خسته
پاسخی باشد ، برای آنچه گفته میشود .
آن بود و دیگر را
دریدن دریده های خونین خویش
صبری دوباره را شایسته
تا دگر بار بر آید 
سلامی وگر...
آه بالهای پریشانی و خونین یک رویا
سلام .

نیم قرن گذشت از سکوت حادثه











نیم قرن گذشت از سکوت حادثه

آنکه وجود نحیفش
جهانی بود برای ملتی 
خواند
آنچه باید.
نیم قرن ، از رفتن یار 
آنکه همه فریادش
آزادی  
و چه غریبانه 
نام او را 
به نجوایی در خاموش در سکوت
تکرار...





ای فریاد
مگر خواب خدا 
سخت تر از خواب زمینی من است
که از این خفته به خون
آزادی 
نامی نمی برد ؟




من همی فهمیدم
هر کجا حرفی از او بود 
خدا ساکت بود

۱۳۹۵ بهمن ۱۴, پنجشنبه

سرهنگ











ضیافت خونین خون و آتش است
برای خیر مقدمت
سرهنگ بفرما
مجلس بی ریا
قربانی
زیر آوار سوحته
چشم انتظار ظهور تو
سرهنگ