شب که مست مست شدم
به بستر تو میخزم
تا جوانی سینه های طرد معطری که سال ها به یغما برد را
، ذره ذره نوش کنم
از صدای وحشی خوف انگیز ترمز شبانه ماشین کور دل در مقابل خانه نترس
تمام شد
انکه باید میرفت
اعدام شد
زمان قطره قطره خون گریست
نه از برای او
که از برای تو
، که کوه غم به دوش می کشی
تمام شهر را
بوی سوخته گوشت زیر افتاب
، پر کرد
بس است
! دیگر نمی نویسم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر