۱۳۹۸ شهریور ۴, دوشنبه

آدمیت










پدیده
نام است و تصویر و تصور
! نام می شویم و تصویر و تصوری دور چون نیاکان
شلاق ستم از گرده زمان در کدام مکان بر جان آدمی
اینچنین هولناک جهان را
پر از ستم کرد ؟
! نفرت خاستگاه آدمی
آدمیت در بودن
بودن در آدمیت
!
کدام بر کدام غالب ؟

۱۳۹۸ شهریور ۲, شنبه

کدام ؟










کدام ؟

شاخه گلی را بر سنگ سرد 

رها می کنیم ؟

کدام چشمه 

، راه میزند بر گونه 

: که خواهد گفت  

برگی از درخت افتاد

سرد است هوا امروز

غروب 

! خانه دلتنگ است 

امید






من به آوای سحر دل بستم
به هم آغوشی گل با شبنم 
بذر نم خورده به خاک
  !  که قرار است سر آرد از خاک  
 ،زمستانی  جانسوز 
 بوران پیچده
 ، برف سرگردان را می روبد‌  
می کوبد بر تن دشت 
، هر تنابده ایستاده در باد 
می دواند بوران   
برف سرگردان را در هر روزان  
و  
! حقیقت مدفون در سپیدی سرگردان 
و جهان  می نگرد  
تا بر آید خورشید
باد آرام  
نم نمک برف سفید آب شود  
سبزه ها جان گیرند
شبنم به سحر
 بر تن لرزان گل جان گیرد 
 من به آوای خروس سحری دل بستم 

۱۳۹۸ مرداد ۲۶, شنبه

سلام آزادی




هنوز 
نبض زمان با تو می تپد 
در گفتن
( سلام آزادی ) 
بر فراز 
دار 

مادران منتظر







مادران منتظر



مادران چشم انتظار مضطرب
 کدام چشم شما حلقه های اشگ را به اسارت گرفته در فراق
که اینچنین صبور ثانیه ها را سر می برید خونین
به سودای دیدار کودکان فصل پرواز 
        با بالی از آرزو ؟
رویای مادرانه دشتها و دستهای خونین 
اسارت کودکان 
چشم انتظاری کور کشنده در فراق نبود.
آنکه با تقدس مذهب
سر می برد 
بودن را
شدن را
تا آدمی را جنازه ای سازد 
 که دم دارد و باز دم
! مطیع و رام  
هنوز مادران چشم انتظار مضطرت باور نکرده اند 
! مرگ رویا را 

۱۳۹۸ مرداد ۲۴, پنجشنبه

فریاد













در آستانه یک ساعت
 خلوت ترکهای ریز
فرو ریخت 
قامتی که سایه داشت
 در پاییز

در استانه یک ساعت
جانی به لب رسید

 جان به لب رسیده
لب های سوخته 
طعم گس خونابه هایی از جنس صداقت 
در تیغهُ تیز خارهای در گلو

در استانهُ یک ساعت
یک ساعت از زمان گذشت

هجای یک بازدم 
خود را می کشد برون 
خار را لرزشی 
گلویی خونین
حجمی از هوا
 پرتاب می شود 
فریاد
در استانه یک ساعت