۱۳۹۲ شهریور ۱۶, شنبه

هستم .



تمام طلاطم جهان را
در سکوت خود
بلعیدم ،
در سکوت
دیدن مرا
که هستم .

سکوت

صدای
سایش جداره ی سکوت
تولد وحشت ،
سکوت
خاک و آدمی
در جهان ،
با هرچه هستم و دارم
سکوت می کنم
تا با جهان
هم صدا شوم .

آرزو




گرسـنـه مـی خـوابـم
سـیـر راه مـیـروم
با تـمـام ثـروتـم
یـک چـمـدان رویــا .

هزاره بعد




میان لب و دندان
اشعار خونین
طلاقی ، پوست  ،  شلاق
گلوله
طناب آویزان .

از آسمان تو
نظاره کردم
روزنی زمستانی
قندیل آدم
در ریسمان برهنه !

آز آسمان تو
نظاره کردم
کپه های قندیل  آدم
که
کپه
 کپه کپه
زمین بلعید
کپه ها و تپه های
خون
سرزمین سبز روئید .

هنوز تا هزارهء بعدی
فاصله ای است
 داستان کپه های سبز
نقل شود
از دهان خاموش !

تنهائی




سیاه ترین زمان برگ زندگی
بی کسی نبود،
 اندیشه سیاهی است 
در وجود باور 
 به جولان نشسته
تا تخم کین به بار آورد .

۱۳۹۲ مرداد ۲۸, دوشنبه

۱۳۹۲ مرداد ۲۷, یکشنبه

نام تو







نام تو

تا بي نهايت
اگر چه چيدن همه شاخه هاي گل
هنوز
يك شاخه در عشق تو
شكوفه مي دهد
در تمام سال!


نام تو
بر گلبرگ نوشته مي شود
بي نياز دست و جوهر و قلم
يا شاهدي

كه
نظاره گر باشد

آزادی .