قسمت دوم
لاری جانی قاضی القضات : باید کمی کش داد تا آن اتفاق بیفته ، و انسانا عجولا ، انسان اساسا موجود عجولی است . با آرامش به سمتی راه افتاد و کله برادرها بدون اینکه بدنشان حرکتی کند او را تعقیب کردند . تلفن را برداشت و شماره ای را گرفت .
لاری جانی قاض القضات : سلام و علیکم
برادر خودسر : اسلام و علیکم و رحمته الله و برکا تو مرگ بر ضد ولایت
فقیه مرگ بر امریکا و بفرمائید حاج آقا
لاری جانی قاضی القضات : امر خیری پیش آمده بچه ها را حدود صد و بیست تا بفرست سمت خانه خاتمی بقیه را هم اطراف سفارت جمع کن اما یک جا نباشند پراکنده باشن و نشون بدن هستند .
برادر خودسر : حاجی از خواهرا هم استفاده کنیم ؟ دفعه آخری محشر بودن .
لاری جانی قاض القضات : اونا رو بفرست سمت سفارت .
برادر خودسر : حاجی تیغ کشی چی ؟ داریم تو برنامه ؟
لاری جانی قاض القضات : نه فعلا ، شاید سمت خونه خاتمی لازم باشه .
برادر خودسر : پیروزی با صابرین است .
لاری جانی قاض القضات : و من الله التوفیق و
گوشی را گذاشت و خرامان سمت برادران جانی خود برگشت .
و اما چه بر سر خاتمی آمد !
در حالی که بی تاب شده بود به سمت دفتر کارش زد و........ زد یعنی برگشتم
حجاری تکس زد : دیر کردی.
خاتمی : احتیاج به قضای حاجت داشتم گفتند باید استعلام کنیم ، آقایان از قوه قضائیه هستند
روحانی با عصبانیت تکس زد : قضای حاجت شما چه ربطی به قوه قضائیه داره ؟ من الان تکلیف را روشن می کنم ، این واقعا افتضاهه که در زندگی خصوصی مردم تا این حد دخالت کردن .
با عصبانیت گوشی خط قرمز را برداشت و به قاضی القضات زنگ بزند جهانگیر روحانی برادر رئیس جمهور وارد دفتر کار او شد.
جهانگیر روحانی : سلام ، بچه های اطلاعات خبر دادند گروه خودسر دور خونه خاتمی جمع شدن و یه سری هم دور سفارت پراکنده هستند . همه شون شناخته شده هستند ، اونائی هستند که از جنگ سوریه برگشتن .
روحانی : عجت !
تلفن را بر می دارد و شماره کی گیرد
روحانی : سلام و علیکم قاضی القضات بلاد اسلامی احوال شریف ؟
لاری جانی قاض القضات : سلام و علیکم و رحمه الله . بحمد الله ، احوالات شریف ؟
روحانی : سلامتی شما بزرگوار، زیر سایه شما در امنیت کامل امن امان
لاری جانی قاض القضات : زیر سایه بقیه الله که توجه خاص دارند به مقام معظم رهبری و بندگان رو سیاهی چو ما .
روحانی : شکسته نفسی می فرمائید شما خیر المسلمین هستید و بر آورنده حاجات
لاری جانی قاض القضات : انشاالله اگر خدا قبول کند >
روحانی : سوالی از محضر حضرت عالی داشتم
لاری جانی قاض القضات : دوستان گفتند بخشنامه ای از دفتر حضرت عالی صادر شده باب آقای خاتمی ؟
لاری جانی قاض القضات : در چه خصوص ؟
روحانی در حالی که خون خونش را می خورد و رنگ صورتش به کبودی میزد با صدائی آرام گقت : گویا قضای حاجت
لاری جانی قاض القضات : در خصوص ایشان نیست ، یک بخشنامه عمومی است که در استسفاریه ای که از بیت معظم مقام معظم رهبری صادر شده بود به همه نهادهای قضائی و امنیتی ابلاغ شد .
روحانی : با این تفاصیل باب اجتهاد نظر حضرت عالی چیست ؟
لاری جانی قاض القضات : اگر نقطه نظر خاصی دارید تصور می کنم به صورت لایحه به مجلس بفرستید تا نظر مجلس چه باشد .
روحانی با عصبانیت تمام فریاد کشید :آدم ابله مگر توالت رفتن مردم به ما ربطی دارد .
لاری جانی قاض القضات : همین شما بلادید فقط به دوستان انقلات توهین کنید و فحاشی
روحانی : آخه آن بنده خدا می خواد بره توالت
لاری جانی قاض القضات : بله ملتفتم اما باید مصالح و امنیت ملی را هم در نظر داشت .و از فرمایشات مقام معظم رهبری که عین آیه قران کریم است اطاعت کرد.
روحانی داد میزد: بابا می گم می خواد بره توالت
لاری جانی قاض القضات با تحکم : احدی حق نداره خط قرمزهای نظام را نادیده بگیره و همه باید تابع نظام تحت امر ولایت مطلقه ولی امر مسلمین قائد اعظم امام خامنه ای باشیم .
روحانی : تو می فهمی چی می گی ؟
جهانگیری وارد می شود : دور سفارت انگلیس دارن شعار میدن
روحانی دست را به علامت سکوت بالا میبرد : حالا نظر حضرت عالی چیست ؟
لاری جانی قاض القضات : اگر فوریت مسئله جدی است بصورت لایحه دو فوریتی بفرستید مجلس من هم به آقای لاری جانی برادر توصیه شما را می کنم که با در نظر گرفتن خطوط قرمز نظام وامنیت ملی با تخفیف لایحه را بررسی کند . و من الله التوفیق . گوشی را سر جای خود می گذارد .
در همین حال رئیس دبیرخانه شورای امنیت ملی برادر شمخانی وارد دفتر رئیس جمهور می شود و پریشان حالی روحانی را که میبیند حلت را می پرسد : آقای رئیس جمهور را عصبانی می بینم ؟
روحانی : آقای خاتمی نیاز به دستشوئی دارند
سردارپاسدار شمخانی : خوب مشگل چیست ؟
روحانی با عصبانیت : حق استفاده از آفتابه را ندارند .
سردارپاسدار شمخانی : یعنی چه ؟
روحانی : بخشنامه قوه قضائیه و فتوای مفام معظم رهبری است .
ادامه دارد ....