جانوران را
که
جمع و ضرب و تفریق می کنی
نتیجه حیرت آور است
هنوز ؛
جانورند !
وقتی که ماه
میهمان جام شراب توست .
یک آرزو
در نسیم صبح
در مسیر باد
آونگ می شود
یک آرزو
رویا
هزار امید
با باد می رود
وقتی که حرف می زنیم
چقدر دور می شوم
به پاس علاقه ام به تو
سکوت می کنم تا ابد .
ای دوست
هنوز فصل
ما است
آزادی
در جانمان
بارور
در حضور دژخیمان
قد میکشیم
چنان که بدانند
آسمان و زمین
تمام زیبایی یک رویا
رنگ می زند
آزادی
لبخند
وقتی بهار
بر لبان تو ابخند می زند
حروف در دهان زبان قلقلک
عطر زبانت
طعم آزادی
زمانش در امان
باور زمان
با تو می رسد .
بهار را
بر لبان خود بنشان
آزادی به انتظار
مانده در زمان .
رازی نیست
رمزی نیست
همچنان ایستاده
در چشم انتظاری
زمان سمج
در بیداری ملتی
در گذرگاه خویش
به اعصار .