!عزای عمومی
سیاست مداران ترا کشتند
ما عزاداران در صف نوبت مردن
وارثان بخشی از رویاهای مشترک در صف بودیم و هست هنوز فرصت برای گفتن
، نیاز به فریاد نیست
ما که می دانیم
. نامش را اواز نمی کنیم امروز
پرچم نیمه افراشته سیاست
برای جان های رفته یا فرصت های از دست رفته
هر چه باشد
! بر نمی گردد به.خانه او هرگز
خیال خامی با خود میکشد
آنکه هنوز باور به پایان دارد
در عزای عمومی دولتی از سیاست مداران پفیوز
که قاتلان ما در صف ماندگان مردن هستیم!
دو فردای دیگر
لطفا
در تاریخ ما بنویسید
ما نمردیم هرگز
کشتند ما را
سیاستمداران پفیوز
! تاریخ ما این است
بگذار کودکان به جا مانده
تاریخ نیاکانی که ما هستیم بدانند
رویاهای ما برای شما
! هرگز اینچنین نبود
ما را کشتند سیاستمداران پفیوز
! با رویاهای آبی برای شما
عزای عمومی پایان مرگ رویا های ما نبود
و پرچم ما
! چند رنگ صنعتی به روی پارچه ای مستطیل شکل هرگز نبود
جنازه را در خالی ترین رنگ از رویاها پیچیدن
در عمیق ترین عمق ممکن به خاک سپردن
در کوره ها سوزانندن
و آرزوهای ما بر دیوار نوشته های هر کوچه
نقش هر خانه
طرح هر
کوچه
خیابان
شهر
جنگل و دشت
روی هر موج دریا که سینه به ساحل می ساید یک نفس
نرم و عاشقانه
نغمههای آرزوهای سبزی است
که با شما سخن دارد
عزای عمومی
پایان رویاهای آنکه رفت نخواهد بود