روزی
سقف دل ستمگران
می خورد ترک
سقف دلی
که سایه دار
، روی خانه ها زده
در موج ارتعاش تپیدن دلهای مادران
می ریزد
سقف دل ستمکران
روزی
آهای
قوم بخواب رفته نیاکان مفلوک خود
نسرین ما
نسرین من
نیما
مهراوه
رضا
ما مردم یک وطن
قطره قطره
میسوزد
فریاد رسی آیا هست ؟
های
ِکجا بودی خنیفر
آمده بودن حقوق و همه مطالبات ترا یک جا
پرداخت کنند
خوب تو نبودی
همه را فرو. کردن در ، در و دیوار خانه ات ، خانه خراب
! تا تو باشی بار دیگر خانه باشی
! وقت پرداخت حقوق و مزایای ارباب
، اینبار گذشت
بار دیگر
فقط میخواهند
جگرت را ، با هجده گلوله سوراخ کنند
قلبت را
! و دهانت را با سرب گداخته رها شده از تفنگ شان پر کنند
پاداش هر دهان باز در این نظام
سرب داغ و گلوله های آتشین
! در قلب های گرم و سرخ و تپنده