۱۴۰۴ فروردین ۱۷, یکشنبه


 

#تبیین_پروژه_جنبش_ترامپیستی_برای_خلق_نظم_نوین_جهانی

 

چرا آشفتگی تعرفه‌ای ترامپ در واقع منطقی است (تصویر بزرگ)
یوئری شَاسفُورت ، دکترای اقتصاد، محقق پسادکترا و استاد مدعو در دانشگاههای کیپ تاون، دانشگاه گرونینگن ودانشگاه آزاد امستردام
چه اتفاقی در حال رخ دادن است... چرا ترامپ نزدیک‌ترین متحدان خود را با تعرفه‌ها هدف قرار می‌دهد؟ چرا دیگر به سقوط بازار سهام اهمیت نمی‌دهد؟ آیا این مرد واقعاً برنامه‌ای دارد؟ بله... باور کنید یا نه، من اینجا هستم تا به شما بگویم که، بله، همانطور که وزیر خزانه‌داری جدید ترامپ، اسکات بسنت، اخیراً گفت: «بسنت: سیاست‌های تعرفه‌ای فرایند بازآرایی روابط اقتصادی بین‌المللی ما راآغاز کرده‌اند».
درست است، او می‌گوید تعرفه‌ها "فرایند را آغاز کرده‌اند." به عبارت دیگر، این آشفتگی تعرفه‌ای فقط شروع یک برنامه بسیار بزرگ‌تر است. برنامه‌ای که هدف آن دگرگون کردن کل سیستم تجارت جهانی است که خود آمریکا ایجاد کرده است. این واقعاً فقط دو بار قبلاً اتفاق افتاده است، یک بار در سال ۱۹۴۴، که آغاز سیستم برتون وودز را نشان می‌داد، و سپس در اوایل دهه ۸۰ با ریگان و تاچر که آغاز نظم جهانی نئولیبرال را نشان می‌داد. بنابراین، اینجا امروز، ۲۰۲۵، آیا این آغاز یک نظم جهانی کاملاً جدید است. یک نظم جدید با محوریت آمریکا که درست پس از آشفتگی فعلی ظهور خواهد کرد، که در آن کشورها به سه گروه تقسیم می‌شوند، یا همانطور که اسکات بسنت آن را می‌نامد: «فکر می‌کنم باید کاملاً روشن کنیم که یک سطل سبز، یک زرد و یک قرمز وجود دارد و به همه می‌گوییم کجا قرار دارند»
در این سطل‌ها کاملاً مشخص خواهد شد که برخی کشورها تعرفه‌های پایین، حفاظت نظامی و شاید حتی دسترسی ترجیحی به دلار آمریکا را دریافت می‌کنند، در حالی که دیگران به حال خود رها می‌شوند. حداقل، این تصویری است که من از بررسی تمام سخنرانی‌ها و مقالات نزدیک‌ترین مشاوران اقتصادی ترامپ که می‌توانستم پیدا کنم، به دست آوردم.
پس، به آن بپردازیم. این برنامه اصلی MAGA برای نظم جهانی جدید چیست؟ و آیا این برنامه واقعاً امکان‌پذیر است، یا فقط یک رؤیای باطل یک دیوانه و دست‌نشاندگان اوست؟ برای پاسخ به این سؤالات، بیایید با قرار گرفتن در طرز فکر MAGA شروع کنیم و از خودمان بپرسیم:
۱- تیم ترامپ واقعاً چه می‌خواهد؟
برای پاسخ به این سؤال، ابتدا کمی درباره تیم اقتصادی جدید ترامپ. اول، اسکات بسنت، وزیر خزانه‌داری جدید را داریم. یک مالک صندوق سرمایه‌گذاری فوق ثروتمند که به طور معروف با جورج سوروس برای "شکستن بانک انگلستان" در اوایل دهه ۹۰ کار می‌کرد و قبلاً کلاس‌های تاریخ اقتصادی را در ییل تدریس می‌کرد. سپس، استفان میران، مشاور اقتصادی ارشد جدید ترامپ. یک دکترای هاروارد و استراتژیست صندوق سرمایه‌گذاری که اخیراً با مقاله خود: راهنمای کاربر برای بازسازی سیستم تجارت جهانی، تمام وال استریت را به صحبت واداشت.
هر دو مرد به طور گسترده درباره یک تهدید مرگبار برای ایالات متحده نوشته و صحبت کرده‌اند: صنعت‌زدایی. بنابراین، البته، آنها به کمپین دونالد ترامپ با هدف
"ترامپ: تبدیل ایالات متحده به یک قدرت تولیدی مانند آنچه سال‌ها پیش بود."
سال‌ها پیش... در واقع، اگر به این نمودار نگاه کنیم، می‌بینیم که در دهه ۱۹۵۰، ایالات متحده یک قدرت تولیدی بود، زمانی که ارزش افزوده تولیدی ۲۸٪ از تولید را تشکیل می‌داد. امروز این عدد فقط ۱۰٪ است. جنگ تجاری اول ترامپ، این مسیر را به طور قابل توجهی تغییر نداد. اما چرا این چنین مشکل بزرگی است؟ اقتصاد آمریکا بزرگتر از همیشه است؟ چرا تیم ترامپ این‌قدر اهمیت می‌دهد؟ دو دلیل.
اول، صنعت‌زدایی قلب صنعتی آمریکا را ویران کرده است، که به طور گسترده در سال ۲۰۲۴ به ترامپ رأی داد. دوم، قدرت صنعتی آمریکا اکنون بسیار عقب‌تر از سایر قدرت‌های قابل مقایسه، به ویژه چین است، که آن را در صورت وقوع جنگ در یک موقعیت بسیار نامطلوب قرار می‌دهد، با توجه به اینکه از نظر تاریخی کارخانه‌ها و دانش غیرنظامی برای نظامی‌سازی سریع ضروری بوده‌اند.
بنابراین، تیم ترامپ خیلی درباره چین فکر می‌کند. چه اتفاقی می‌افتد اگر به تایوان حمله کنند؟ بله. آمریکا ناوگان قوی‌تری دارد. اما، همانطور که معاون رئیس‌جمهور جی دی ونس اشاره کرده است، صنعت‌زدایی آمریکا آنقدر بد شده است که: «ونس: یکی از شرکت‌های دولتی پکن فقط در سال گذشته کشتی‌های تجاری بیشتری ساخت تا تمام آنچه آمریکا از پایان جنگ جهانی دوم تولید کرده است»
من فکر می‌کنم با این دیدگاه، بله، این منطقی است که دولت ترامپ می‌خواهد ایالات متحده را دوباره صنعتی کند. اما، آیا او واقعاً باید همزمان بر همه تعرفه وضع کند؟ و چنین چیزهایی درباره نزدیک‌ترین متحدانش بگوید؟ «ترامپ: شغل‌های ما را می‌گیرند، ثروت ما را می‌گیرند، و چیزهای زیادی که در طول سال‌ها از ما گرفته‌اند، آنها خیلی چیزها را از کشور ما گرفته‌اند، دوست و دشمن» پس از همه، ایالات متحده برای دهه‌ها قدرتمندترین کشور جهان بوده است. این کشور عملاً سیستم تجارت جهانی فعلی را طراحی کرده است. پس، چرا اینقدر از آن ناراضی است؟ برای پاسخ به این سؤال، ما باید کل دوره این نمودار را بررسی کنیم.
۲- تاریخچه مختصری از نظم جهانی تحت رهبری ایالات متحده
پس از همه، صنعت‌زدایی ایالات متحده یک روند تاریخی طولانی است، و تحت دو نظم جهانی خاص رخ داده است، هر دو توسط ایالات متحده ایجاد شده‌اند. اولی سیستم برتون وودز از سال ۱۹۴۴ تا ۱۹۷۳ است. دومی نظم جهانی نئولیبرال است که می‌توان گفت از ریاست جمهوری ریگان در دهه ۱۹۸۰ تا دوره اول ریاست جمهوری ترامپ در سال ۲۰۱۶ ادامه داشت. دوره‌های بین اینها- به نظر من- دوره‌های تعدیل هستند.
خب، بیایید با سیستم برتون وودز شروع کنیم و اینکه چرا برای درک طرح امروز ترامپ بسیار مهم است. سیستم برتون وودز در دهه ۱۹۴۰ تأسیس شد. در بخش اقتصادی، قوانین در سال ۱۹۴۴ تعیین شدند زمانی که کنفرانس پولی و مالی سازمان ملل متحد در... برتون وودز، در ایالات متحده برگزار شد. در همین حال، در بخش امنیتی چندین کنفرانس برگزار شد که در نهایت منجر به ایجاد ناتو و پیمان امنیتی آمریکا-ژاپن شد. من به مجموع اینها به عنوان نظم اقتصادی و امنیتی برتون وودز اشاره می‌کنم.
پیوستن به این نظم برای هر کشوری غیر از ایالات متحده به معنای سه چیز زیر بود: ۱. شما ارزش پول خود را به دلار آمریکا ثابت می‌کردید، که خود آن به طلا متصل بود ۲. برای حفاظت نظامی به ایالات متحده متکی می‌شدید، و احتمالاً حتی پایگاه‌های نظامی آمریکا را میزبانی می‌کردید و ۳. ایالات متحده به صنایع شما کمک می‌کرد تا در برابر صنایع خودش رقابتی شوند با ارائه کمک طرح مارشال و با باز کردن بازارهای خود، در حالی که به متحدان در حال بهبود اجازه می‌داد تا حدی بازارهای خود را از ایالات متحده محافظت کنند.
قابل توجه است که، با بازگشت به کشورهای سبز، زرد و قرمز بسنت، فقط متحدان این مزایا را دریافت می‌کردند. کشورهای بی‌طرف آنها را دریافت نمی‌کردند اما می‌توانستند قراردادهای جداگانه امضا کنند، در حالی که کشورهای کمونیستی اساساً از نظم اقتصادی برتون وودز محروم شدند.
تاریخ سیستم برتون وودز بسیار مهم است زیرا از همین جا به نظر می‌رسد که یک کشور سبز بودن برای آنها معامله بسیار خوبی به نظر می‌رسد، و نه برای ایالات متحده. اما من فکر می‌کنم این نظر حداقل به سه دلیل گمراه‌کننده است! اول، ایالات متحده واقعاً از ایجاد جنگ جهانی دیگری خسته شده بود، و در حالی که به اروپا و ژاپن مزیت دسترسی به بازار را می‌داد، در عوض متحدان بسیار خوبی به دست آورد که در مبارزه جهانی علیه کمونیسم به آنها نیاز داشت. دوم، صنایع ایالات متحده نیز خود به بازارهای صادراتی نیاز داشتند. با ثروتمند کردن متحدان خود، ایالات متحده به خود نیز اجازه داد ثروتمندتر شود. در نهایت، این سیستم واقعاً نقش دلار آمریکا را به عنوان ارز ذخیره جهانی تثبیت کرد. انتشار ارز ذخیره جهان با آنچه وزیر دارایی فرانسه والری ژیسکار دستن آن را «امتیاز بی‌حد و حصر» نامید، همراه بود. این امتیاز به این معنی بود که چون تقاضا برای دلار آمریکا به عنوان ارز ذخیره بسیار زیاد بود، به ایالات متحده اجازه می‌داد بدون مواجهه با بحران ارزی، بسیار بیشتر از آنچه در سطح بین‌المللی کسب می‌کرد، هزینه کند.
با این حال، می‌توان استدلال کرد که دادن دسترسی کلیدی به بازار به ژاپن و اروپا از همان زمان تا حدی به صنعت‌زدایی کمک کرد. با این حال، همانطور که استفن میران در مقاله خود می‌نویسد، این سیستم ناگزیر ایالات متحده را با یک معضل روبرو کرد: معروف به معضل تریفین. می‌دانید، همانطور که اقتصاد جهانی رشد می‌کرد، نیاز به دلار افزایش می‌یافت. اما مقدار طلا نسبتاً ثابت بود. بنابراین، برای ادامه رشد اقتصاد، ایالات متحده یا باید انتخاب می‌کرد که به ایجاد دلار بیشتری ادامه دهد، که استاندارد طلا را کمتر و کمتر معتبر می‌کرد، یا استاندارد طلا را حفظ کند و با توقف ایجاد دلارهای جدید، رشد اقتصاد جهانی را متوقف کند. این نهایتاً منجر به اعلام نمادین زیر توسط رئیس جمهور نیکسون در سال ۱۹۷۱ شد: «نیکسون: من به وزیر کانلی دستور داده‌ام که به طور موقت تبدیل‌پذیری دلار به طلا یا سایر دارایی‌های ذخیره را متوقف کند» که سپس دوره‌ای از آشفتگی اقتصادی جهانی به دنبال داشت، پس از آن نظم جهانی نئولیبرال توسط رونالد ریگان و مارگارت تاچر معرفی شد. این نظم جهانی نئولیبرال با موارد زیر مشخص می‌شد:
تعرفه‌های پایین‌تر،
موانع کمتر بر سرمایه‌گذاری در سراسر جهان،
نرخ‌های ارز انعطاف‌پذیر
و، به ویژه پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، تضمین امنیت توسط ایالات متحده برای هر کسی که حداقل تا حدودی با ایالات متحده خوب رفتار می‌کرد.
مطابق با اصول بازار آزاد خود، نظم نئولیبرال بسیار کمتر ساختاریافته از آنچه قبلاً وجود داشت بود. هیچ توافق رسمی وجود نداشت که در آن کشورها وعده دهند از دلار استفاده کنند. آنها فقط این کار را می‌کردند زیرا دلار راحت‌ترین و قابل اعتمادترین ارز موجود بود. با این حال، در این سیستم، هر کشور غیرآمریکایی انگیزه بسیار قوی داشت که با تسهیل صادرات به ایالات متحده و دشوارتر کردن واردات از ایالات متحده، دلار آمریکا را انباشته کند. قابل توجه است که علی‌رغم ستایش از فضایل تجارت آزاد، سازمان تجارت جهانی به کشورهای در حال توسعه اجازه می‌داد تعرفه‌های بالاتری علیه ایالات متحده نسبت به جهت مقابل داشته باشند، دقیقاً به این دلیل که ایالات متحده امیدوار بود با ثروتمندتر کردن جهان، آن را دوستانه‌تر کند، همانطور که قبلاً اتفاق افتاده بود.
در مقایسه با برتون وودز، تعداد «کشورهای سبز» در نظم نئولیبرال بسیار بزرگ‌تر شد. تا زمانی که شما مایل بودید طبق قوانین سازمان تجارت جهانی بازی کنید، دسترسی خوبی به بازار مصرف‌کننده عظیم ایالات متحده، سیستم بانکی دلار آمریکا، و به عنوان یک مزیت، حفاظت نیروی دریایی ایالات متحده از کشتیرانی جهانی به دست می‌آوردید. این قطعاً معامله بسیار خوبی به نظر می‌رسد. اما، البته، ایالات متحده باز هم در ازای آن چیز بسیار بزرگی به دست آورد. با از بین رفتن نرخ‌های ارز ثابت برتون وودز، استفن میران می‌نویسد که «تقاضای ذخیره برای دارایی‌های آمریکایی، دلار را بالا برد و آن را به سطوحی بسیار بالاتر از آنچه که در درازمدت تجارت بین‌المللی را متعادل می‌کرد، رساند.
بنابراین، به لطف نرخ‌های ارز انعطاف‌پذیر، امتیاز بی‌حد و حصر ایالات متحده احتمالاً حتی قوی‌تر شد. یک دلار قوی به این معنی بود که ایالات متحده می‌توانست ارتش عظیم خود را در سراسر جهان حفظ کند، علی‌رغم اینکه نسبت به تسلط خود در دهه ۱۹۵۰ به اقتصاد بسیار کوچکتری تبدیل شده بود. علاوه بر این، دلار قوی آمریکایی‌ها را به طور کلی بسیار ثروتمندتر از آنچه در غیر این صورت می‌بودند، کرد.» با این حال، از طرف دیگر، این باعث شد تولید در ایالات متحده گران‌تر از همیشه شود و مشاغل پایدار تولیدی از کشور خارج شوند، به ویژه زمانی که چین در سال ۲۰۰۱ به سازمان تجارت جهانی پیوست. در همین حال، دلار قوی عمدتاً به آن دسته از آمریکایی‌ها کمک می‌کرد که قبلاً دلار زیادی داشتند، و بنابراین نابرابری را بدتر می‌کرد.
سپس، در سال ۲۰۱۶، افزایش نابرابری و یک منطقه صنعتی ویران شده به انتخاب دونالد ترامپ کمک کرد، که اولین جنگ تجاری خود را در سال ۲۰۱۶ آغاز کرد. با نگاه به گذشته، من معتقدم که این قبلاً پایان نظم جهانی نئولیبرال را نشان می‌داد، زیرا ایده بسیار نئولیبرالی که تجارت آزاد همیشه خوب است را پایان داد. این جنگ تجاری عمدتاً درباره افزایش تعرفه‌ها علیه چین بود. با این حال، چین همیشه تلافی می‌کرد، به این معنی که در پایان آن، چین همچنان نرخ تعرفه متوسط بالاتری بر ایالات متحده نسبت به جهت مقابل داشت.
قابل توجه است که این صنعت‌زدایی ایالات متحده را متوقف نکرد. همچنین رشد صنایع تولیدی قدرتمند چین را متوقف نکرد، که اکنون تهدید به واژگونی کل صنعت خودرو است. بنابراین، بایدن چیز جدیدی را امتحان کرد. او سعی کرد صنایع ایالات متحده را در مقیاس وسیعی یارانه دهد، همانطور که چین انجام داده است. این منجر به ساخت کارخانه‌های جدید زیادی در ایالات متحده شد. با این حال، طبق گفته بسنت و میران، این پایدار نبود و منجر به کسری بودجه بسیار بالای دولت ایالات متحده شد. پس، امروز ما اینجا هستیم، در حال گذار بیشتر و بیشتر از نظم نئولیبرال، نظمی که خود ایالات متحده تحت ریگان ایجاد کرد. نظمی که ایالات متحده را با تورم ارزش دلار، ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور جهان نگه داشت. اما، طبق گفته تیم ترامپ، این منجر به صنعت‌زدایی چنان سریعی شد که اکنون به تهدیدی برای امنیت ملی تبدیل شده است. که ما را به اینجا می‌رساند:
۳- طرح اصلی MAGA برای نظم جهانی جدید
طرحی که قرار است به صنعتی‌سازی مجدد ایالات متحده کمک کند، در حالی که همزمان دلار آمریکا را به عنوان ارز ذخیره جهانی حفظ می‌کند زیرا، همانطور که خود ترامپ گفته است:
«ترامپ: اگر می‌خواهید به وضعیت جهان سوم بروید، ارز ذخیره خود را از دست بدهید. ما باید آن را داشته باشیم. ما نمی‌توانیم آن را از دست بدهیم.» پس، چگونه می‌توانید وضعیت ارز ذخیره خود را حفظ کنید و همزمان دوباره صنعتی شوید؟ اکثر اقتصاددانان فکر می‌کنند که این به سادگی امکان‌پذیر نیست. اما، استفن میران، او مقاله‌ای منتشر کرد که می‌گوید، بله این واقعاً امکان‌پذیر است. ما می‌توانیم هم کیک داشته باشیم و هم آن را بخوریم.
اما، برای روشن بودن، مقاله‌ای که میران نوشته است خودش یک طرح نیست، بلکه یک کتاب آشپزی با گزینه‌هاست. در زمان ضبط، بسنت نیز طرح کاملی که شامل ساختار کشورهای سبز، زرد و قرمز او باشد، ارائه نکرده است. بنابراین، برای طرح اصلی ۳ مرحله‌ای MAGA که در حال ارائه به شما هستم، من مجبور شدم عمیقاً به آنچه میران و بسنت تاکنون فاش کرده‌اند، بپردازم. و، نه، متأسفانه، من به اشتباه به یک گروه سیگنال دولت آمریکا اضافه نشده‌ام. بنابراین، برای هر مرحله، دقیقاً به شما خواهم گفت که اطلاعاتم را از کجا به دست آورده‌ام. خب. بیایید شروع کنیم.
مرحله ۱: آشوب تعرفه‌ای. در این مرحله دولت نشان می‌دهد که جدی است. دیگر به سقوط بازار سهام اهمیت نمی‌دهد. دیگر به این اهمیت نمی‌دهد که اقتصاد موقتاً ضعیف عمل می‌کند. فقط تعرفه‌های بالایی را هم بر دشمنان و هم بر دوستان اعمال می‌کند تا اهرم مذاکره ایجاد کند.
من این را بر اساس این واقعیت قرار می‌دهم که بسنت گفته است، در حالی که او در ابتدا تعرفه‌ها را به عنوان ابزار مذاکره نمی‌دید، ترامپ «او از آن برای مذاکره استفاده می‌ کرد» دومین شواهد من برای اینکه آشوب فعلی موقتی است این است که میران قبل از اینکه بخشی از دولت باشد، گفت که سیاست‌های دلار که او پیشنهاد کرده بود احتمالاً خواهد بود. «میران: در مراحل بعدی یک دولت دنبال شود، پس از اینکه تعرفه‌ها اهرم مذاکره کافی را ایجاد کرده باشند» بنابراین هم میران و هم بسنت اساساً به ما می‌گویند که آشوب تعرفه‌ای فعلی فقط درباره ایجاد اهرمی است که می‌تواند هنگام اجرای بقیه طرح مورد استفاده قرار گیرد. که ما را به مرحله ۲ می‌رساند:
تعرفه‌های متقابل. این نمودار را به یاد آورید، جایی که چین به تعرفه‌های ترامپ با افزایش مداوم تعرفه‌های خود واکنش نشان داد. اگر شما واقعاً تعرفه‌های متقابل داشته باشید، آن پویایی از نظر تئوری از بین می‌رود. فقط اینطور خواهد بود. ببینید شما می‌توانید همچنان افزایش دهید. اما، ما همیشه با شما مطابقت خواهیم داشت. بنابراین، همیشه یک زمین بازی هموار وجود دارد. این هدف بلندمدت تعرفه‌هاست. یا به گفته بسنت: «تعرفه‌ها طراحی شده‌اند تا مسئله‌ای را حل کنند - هموارسازی زمین بازی به گونه‌ای که سیستم تجارت بین‌المللی شروع به پاداش دادن به ابتکار، امنیت، حاکمیت قانون و ثبات کند، نه سرکوب دستمزد، دستکاری ارز، سرقت مالکیت معنوی، موانع غیرتعرفه‌ای و مقررات سختگیرانه.» اما، در اینجا اقتصاددانان اغلب دولت را به خاطر تفکر خوش‌بینانه مورد انتقاد قرار داده‌اند زیرا به طور تاریخی جنگ‌های تجاری، مانند آنهایی که در دهه ۱۹۳۰ رخ داد، فقط همه را بدتر کرد و منجر به جنگ شد. اما، در اینجا میران گفته است که «آنها فقط ایالات متحده را برای فروش دارند. جایگزینی وجود ندارد. بنابراین آنها کسانی هستند که بار این تعرفه‌ها را به دوش می‌کشند،»
این نکته‌ای بسیار پیچیده برای درک است. اما، آنچه او اساساً می‌گوید این است که به دلیل اینکه همه می‌خواهند به ایالات متحده صادر کنند تا دلار به دست آورند، ایالات متحده موقعیت مذاکره واقعاً منحصر به فردی در یک جنگ تجاری دارد. اولین جنگ تجاری ترامپ شکست خورد زیرا چین فقط صادرات به کشورهایی مانند مکزیک و ویتنام را افزایش داد، که سپس به ایالات متحده صادر می‌کردند. بنابراین، با گسترش تعرفه‌ها به همه کشورها، میران می‌نویسد که «رئیس جمهور ترامپ تعرفه‌ها را به عنوان ابزاری برای ایجاد اهرم مذاکره برای انجام معاملات می‌بیند. راحت‌تر می‌توان تصور کرد که پس از یک سری تعرفه‌های تنبیهی، شرکای تجاری مانند اروپا و چین برای توافق ارزی به نحوی در ازای کاهش تعرفه‌ها پذیراتر می‌شوند.» یک توافق ارزی. درست است. این ما را به مرحله نهایی طرح اصلی MAGA می‌رساند:
مرحله ۳: توافق مار-ا-لاگو. بله، یک توافق مار-ا-لاگو که در کتاب‌های تاریخ ثبت خواهد شد تا با توافق برتون وودز ۱۹۴۴ یا توافق پلازا ۱۹۸۵ رقابت کند که در آن ژاپن، ایالات متحده و کشورهای اروپایی گرد هم آمدند تا به طور جمعی ارزش ین و ارزهای اروپایی را در برابر دلار افزایش دهند.
اما، این چگونه با سبدهای سبز، زرد و قرمز بسنت ارتباط دارد؟ پس از پیوستن به دولت ترامپ، میران درباره توافق مار-ا-لاگو بسیار ساکت‌تر شده است. که منطقی است زیرا او نمی‌خواهد خیلی چیز را فاش کند. اما، با این حال، او به ما گفت که «میران: اگر دلار می‌توانست برای متعادل کردن تجارت تضعیف شود، آنگاه ما بسیاری از کسری‌های تجاری متوازن فعلی را نداشتیم. ما بسیاری از مشکلاتی که تعرفه‌ها و سایر مسائل سیاستی برای حل آنها طراحی شده‌اند را نداشتیم زیرا صادرات ایالات متحده در صحنه جهانی رقابتی‌تر می‌شد و ما توسط کشورهای دیگر به این اندازه فریب نمی‌خوردیم.»
بنابراین، من گمان می‌کنم که برای جلوگیری از خراب کردن مذاکرات، آنها نمی‌توانند درباره این موضوع به اندازه قبل آزادانه صحبت کنند، اما هدف نهایی همچنان تضعیف دلار در عین حفظ آن به عنوان ارز ذخیره است. در مقاله خود، میران درباره برخی گزینه‌های عجیب که ایالات متحده می‌تواند به تنهایی از آنها استفاده کند، مانند دریافت «هزینه کاربری» از استفاده‌کنندگان ارز ذخیره صحبت کرد. اما، من فکر می‌کنم که آنها به دنبال این گزینه‌ها نخواهند رفت زیرا بسیار پرخطر خواهد بود.
در عوض، من فکر می‌کنم توافق مار-ا-لاگو که تیم ترامپ در نهایت آن را پیش خواهد برد، بسیار شبیه سیستم برتون وودز خواهد بود، فقط منهای پیوند با طلا. من حتی می‌توانم تصور کنم که در این نظم جهانی جدید، کشورهای سبز ارزهای خود را به دلار متصل می‌کنند، با توافقی که هر زمان دلار بیش از حد قوی شود، ارزهای خود را در برابر آن تقویت می‌کنند. در عوض، آنها به بزرگترین بازار مصرف‌کننده در جهان، و همچنین مزایای امنیتی و دسترسی خوب به سیستم دلار آمریکا دسترسی پیدا می‌کنند. اما، برخلاف برتون وودز، انتظار دارم ایالات متحده بخواهد کشورها برای آن امنیت خراج بپردازند، که آنها را اساساً به ایالات وابسته تبدیل می‌کند.
بله، این از طرف من حدسی است. اما، به این سخنرانی اخیر بسنت گوش دهید و لطفاً به من بگویید آیا عناصری را که من همین الان درباره آنها صحبت کردم، می‌شنوید: «سیستم تجارت بین‌المللی از شبکه‌ای از روابط نظامی، اقتصادی، سیاسی تشکیل شده است، نمی‌توان یک جنبه را به تنهایی در نظر گرفت، این همان دیدگاهی است که رئیس جمهور ترامپ درباره جهان دارد، نه به عنوان یک بازی با جمع صفر بلکه به عنوان پیوندهای متقابلی که می‌توانند برای پیشبرد منافع مردم آمریکا بازسازی شوند»
و به همین دلیل است که من فکر می‌کنم آشوب اقتصادی فعلی ترامپ منطقی است. تیم ترامپ معتقد است که نظم بین‌المللی فعلی دیگر به نفع مردم آمریکا نیست. آنها قبلاً به ما گفته‌اند که آشوب تعرفه‌ای فعلی برای ایجاد اهرم مذاکره است. آنها قبلاً به ما گفته‌اند که هدف آنها استفاده از تعرفه‌های متقابل برای هموار کردن زمین بازی برای کشورهای قرمز و زرد است. و، آنها اشاره کرده‌اند که اگر توافق ارزی انجام شود، تعرفه‌ها می‌توانند بسیار پایین‌تر باشند. و، بله، من واقعاً باور دارم که اگر کشورهای کافی به عنوان کشورهای سبز به نظم جهانی جدید MAGA بپیوندند، که ارز خود را به دلار آمریکا متصل می‌کنند، این به این معنی است که ترامپ می‌تواند دلار ضعیف‌تر خود را داشته باشد، در حالی که وضعیت آن را به عنوان ارز ذخیره حفظ می‌کند. این می‌تواند به صنعتی‌سازی مجدد ایالات متحده، حداقل تا حدی، کمک کند.
اما، البته، همه اینها بستگی به این دارد که ایالات متحده شرایط را به اندازه کافی جذاب کند تا کشورها در نظم بین‌المللی جدید MAGA به کشور سبز تبدیل شوند. من معتقدم این مشکل واقعی طرح‌های افرادی مانند بسنت و میران است. آنها افراد هوشمندی هستند. آنها تاریخ را به طور گسترده مطالعه کرده‌اند. اما، تعهد داوطلبانه به افزایش ارزش ارز خود در مقایسه با دلار. ادامه اتکا به حفاظت نظامی ایالات متحده، اما اکنون پرداخت هزینه برای آن. این اساساً شما را به یک ایالت وابسته، تابع یک قدرت بزرگ تبدیل می‌کند.
برای تسلیم کردن خود به ایالات متحده به چنین شیوه‌ای، نیاز به اعتماد فوق‌العاده زیادی است. اعتمادی که ایالات متحده زمانی که کشورها توافق برتون وودز را امضا کردند یا زمانی که با توافق پلازای ریگان در سال ۱۹۸۵ همراه شدند، به وفور داشت. اما، اگر شما توافق تجاری که خودتان امضا کرده‌اید را پاره کنید، مانند توافق با کانادا و مکزیک. یا اگر تهدید به الحاق نزدیک‌ترین متحد خود یا سرزمین تحت کنترل یکی از وفادارترین متحدان اروپایی خود کنید، پس چگونه می‌توانید انتظار داشته باشید کشورها هرگز بخواهند به نظم اقتصادی و امنیتی جدید MAGA شما بپیوندند؟
و اگر هیچ کس عملاً به نظم اقتصادی جدید شما نپیوندد، آنگاه شما باید انتخاب کنید: یا وضعیت ارز ذخیره خود و ثروت و قدرتی که همراه آن می‌آید را کنار بگذارید یا دلار و قدرت آن را حفظ کنید و بپذیرید که باید به توانایی‌های تولیدی مکزیک، اروپا و ژاپن متکی باشید. اما، بله این نظر من است. واضح است که موارد بیشتری برای صحبت وجود دارد و بخش آخر قطعاً کمی حدسی بود. اما، امیدوارم که به شما بینش خوبی درباره نحوه نگرش مشاوران اقتصادی ترامپ به جهان و آنچه آنها احتمالاً به ترامپ توصیه خواهند کرد، داده باشد.

ترامپ به عنوان «رئیس جمهور مافیا»، در حال ساختن «یک جهان مافیایی» است

ترامپ به عنوان «رئیس جمهور مافیا»، در حال ساختن «یک جهان مافیایی» است
فیلم مصاحبه را اینجا میتوانید تماشا کنید 
https://www.facebook.com/1232560536/videos/1294972812050211
 گفت و گوی مهدی حسن با نائومی کلاین، متفکر برجسته کانادایی برنده جوایز بین المللی متعدد

موضوع: چگونه حملات ترامپ به متحدان ایالات متحده؛ کانادا واوکراین، اتحاد فزاینده او با پوتین- به ویژه پس از جنگ اسرائیل علیه غزه- منعکس کننده فروپاشی نظم بین المللی کنونی است؟ همچنین: «حاکمان احمق» بهتر از«فاشیستهای استراتژیک» هستند.

این یک نوع دنیای قطب مافیایی است که در حال شکل‌گیری است. شما نمی‌توانید ترامپ را بدون درک اوربان و پوتین به تنهایی درک کنید. مسئله این است که قدرت حق می‌آورد. مسئله این است که اگر سلاح‌های هسته‌ای داشته باشید، آنگاه اگر قدرت غالب در منطقه خود باشید، می‌توانید هر کاری که می‌خواهید انجام دهید. ایالات متحده و بریتانیا اساساً به اسرائیل اجازه داده‌اند کنوانسیون ژنو، قانون بشردوستانه بین‌المللی را آنطور که می‌شناسیم، از بین ببرد. جایگزین آن قانون جنگل یا کد مافیا است.

اساساً همه مردم در پاسخ به ترامپ و پوتین فقط سلاح بیشتری می‌خرند. تعجب‌آور نیست که اگر آمریکا کاملاً ملی‌گرا شود، آن وقت بله، همسایگان کانادا و مکزیک، آن کشورها هم در پاسخ ملی‌گرا خواهند شد. اما من فکر می‌کنم ما الگویی را می‌بینیم که کشورها به نام مبارزه با ترامپ بیشتر شبیه ترامپ می‌شوند. ما نوعی دفاعی بازی می‌کردیم وقتی باید نه تنها در مورد دموکراسی بلکه همانطور که می‌گویید چندجانبه‌گرایی، تهاجمی بازی می‌کردیم. چگونه به این واقعیت پاسخ دهیم که این نظم جهانی بین‌المللی، می‌دانید، بشردوستانه، حداقل جنبه بشردوستانه آن، در درجه اول هرگز وجود نداشته است؟

من نائومی کلاین هستم و من مهدی حسن هستم و امروز می‌خواهیم درباره ترامپ که نظم جهانی را منفجر می‌کند، غیرشوکه شویم. منفجر کردن نظم جهانی. نائومی، با شروع از جایی که هستی، تو بالاخره در جایی هستی که برای بقیه جهان مرتبط است، جرأت می‌کنم بگویم کانادا. می‌دانم، چه کسی فکر می‌کرد مردم واقعاً به این واقعیت علاقه‌مند هستند که ممکن است ما توسط ایالات متحده الحاق شویم - الحاق، اشغال، بمباران اقتصادی

مهدی حسن: تمام چیزی که در هفته‌های اخیر درباره آن شنیده‌ام تعرفه، تعرفه، تعرفه از دونالد ترامپ است که آن را زیباترین کلمه در زبان انگلیسی در فرهنگ لغت می‌نامد، نه اینکه او با فرهنگ لغت آشنایی زیادی داشته باشد. خب، او یک کلمه جدید دارد. بله، این یک کلمه جدید است. حال و هوای کانادا در حال حاضر چگونه است؟ آیا احساس می‌کنی تحت محاصره هستی؟

نامی کلاین: استعاره‌های هاکی زیادی وجود دارد. باید به شما بگویم، برای من به عنوان یک غیرهاکی‌باز کمی سخت است مثل "آرنج‌ها بیرون" و "دستکش‌ها کنده شده". خیلی چیز آنجا هست. ما در حالت کامل نبرد هاکی هستیم، فکر می‌کنم. پرچم‌های کانادایی زیادی همه جا هست، "کانادایی بخرید" زیاد است، افراد زیادی تعطیلات خود را در ایالات متحده لغو می‌کنند، تورهای کتاب را لغو می‌کنند. بنابراین ناسیونالیسم اقتصادی زیادی وجود دارد و بحث‌های دیرهنگامی درباره راه‌های پیچیده‌تری که ممکن است فراتر از یک آینه مستقیم از "آمریکا اول" با "کانادا اول" پاسخ دهیم، در حال انجام است. اما نه، فکر می‌کنم مردم احساس آسیب‌پذیری بسیار زیادی می‌کنند. این به عنوان یک شوک آمده است، ناگهان متوجه شده‌ایم که این کشوری که ما به نوعی همه چیز را روی آن قمار کرده‌ایم، با ما مثل یک دشمن رفتار می‌کند، رویای اینکه اگر کاملاً ما را تصاحب نکند، شاید مرز را دور دریاچه‌های بزرگ مجدداً ترسیم کند تا تمام آب شیرین ما در طرف آمریکا باشد.

من در دوران تجارت آزاد بزرگ شدم. من این خاطره زنده را دارم، می‌دانید، من هنوز در دبیرستان بودم وقتی اولین انتخابات بر سر توافق تجارت آزاد با ایالات متحده برگزار شد و بین محافظه‌کاران و لیبرال‌ها بود و این تبلیغ بسیار معروفی بود که در آن مرز بین کانادا و ایالات متحده پاک شده بود. این یک تبلیغ حمله لیبرال به محافظه‌کاران بود که این همان چیزی است که آنها می‌خواهند انجام دهند، آنها می‌خواهند خط بین کانادا و ایالات متحده را پاک کنند. بنابراین این همیشه نوعی کابوس کانادایی بوده است و صادقانه بگویم این ترسناک است، به ویژه همانطور که می‌بینیم، منظورم این است که می‌دانم شما یک شهروند آمریکایی مغرور هستید، اما زوال ایالات متحده.

منظورم این است که، می‌دانید، من یک فرد ملی‌گرا نیستم اما چیزهایی وجود دارد که کشورهای ما را از هم جدا می‌کند مانند این واقعیت که ما بهداشت عمومی جهانی داریم، مانند این واقعیت که ما در پخش‌کننده عمومی خود سرمایه‌گذاری می‌کنیم، نه به اندازه کافی که باید، و بنابراین این ایده که ما می‌توانیم این تفاوت‌های شکننده را از دست بدهیم که با این حال واقعاً مهم هستند. می‌دانید، وقتی فکر می‌کنم به بیشتر از آن نیاز داریم، ما به سرمایه‌گذاری بیشتر در حوزه عمومی خود نیاز داریم، نه کمتر. بنابراین بله، این یک زمان ترسناک است و فقط الحاق شدن توسط آمریکا نیست

مهدی حسن: همانطور که شما می‌گویید، این آمریکای ترامپ است. این آمریکای اوباما نیست که سعی می‌کند شما را الحاق کند، این آمریکای دونالد ترامپ در دوره دوم است. و این خیلی جالب است که شما درباره آن به عنوان یک کابوس صحبت می‌کنید زیرا فکر نمی‌کنم کانادایی‌ها حتی اگر ترامپ پیروز می‌شد، خواب را از دست می‌دادند که این اتفاق بیفتد. این تقریباً از هیچ جا آمده است، وسواس او با گرینلند و پاناما و کانادا. واقعاً در مسیر کمپین انتخاباتی نبود. او در حالی که، می‌دانید، در مارآلاگو پنهان شده بود، زیاد در مورد آن صحبت نکرد. این یک موضوع بزرگ دوره اول نبود. اکنون به عنوان بخشی از این نوع جنگ اقتصادی که فکر می‌کند در حال راه‌اندازی آن است، این برنامه ملی‌گرایانه، بله همانطور که شما ذکر کردید، نیویورک تایمز گزارش می‌دهد که در تماسی با جاستین ترودو در ۳ فوریه، ترامپ به آقای ترودو گفت که او باور ندارد معاهده‌ای که مرز بین دو کشور را مشخص می‌کند معتبر باشد. منظورم این است که این از هیچ‌جا آمده است. من هرگز نشنیده‌ام که ترامپ یا هر ملی‌گرای آمریکایی دیگری چنین چیزی بگوید. حتی بهانه‌ای که او امروز برای این تعرفه‌های پاریس درباره فنتانیل می‌دهد کاملاً جعلی است، کاملاً بی‌اساس، کاملاً دروغ.

«ترودو: بنابراین ما در واقع باید به تنها چیزی که او مکرراً گفته است برگردیم، اینکه آنچه او می‌خواهد فروپاشی کامل اقتصاد کانادا است زیرا این کار الحاق ما را آسان‌تر می‌کند. ما هرگز پنجاه و یکمین ایالت نخواهیم بود اما بله، او می‌تواند به اقتصاد کانادا آسیب برساند و امروز صبح شروع کرده است اما او به سرعت متوجه خواهد شد همانطور که خانواده‌های آمریکایی متوجه خواهند شد که این به مردم در هر دو طرف مرز آسیب خواهد رساند. آمریکایی‌ها مشاغل خود را از دست خواهند داد. آمریکایی‌ها برای مواد غذایی، بنزین، خودرو، خانه بیشتر پرداخت خواهند کرد».

شما اشاره کردید که کانادایی‌ها بسیار میهن‌پرست و جرأت می‌کنم بگویم ملی‌گرا می‌شوند. تعجب‌آور نیست که اگر آمریکا کاملاً ملی‌گرا شود، پس بله، همسایگان کانادا و مکزیک جایی که شینبام رئیس‌جمهور بوده و جمعیت زیادی را جذب کرده است، آن کشورها هم در پاسخ ملی‌گرا خواهند شد.

نامی کلاین: بله، و منظورم این است که قطعاً مقابله با ترامپ به نظر می‌رسد برای هر سیاستمداری بسیار خوب است. منظورم این است که ما این را در نظرسنجی‌های ستاره می‌بینیم، ما آن را با زلنسکی می‌بینیم، حتی ترودو که فقط چند هفته پیش مردم نمی‌توانستند صبر کنند تا او را ببینند. قدردانی زیادی از او در روزهای پایانی دفترش شده است. بنابراین بله، فکر می‌کنم این طنز بزرگی است از روشی که ترامپ کشورها را علیه خود متحد می‌کند، متحد کردن جهان علیه خود. اما ما واقعاً، می‌دانید، این باید یک زنگ بیدارباش واقعی برای کانادا باشد. فقط فکر کردن درباره این، این یک مدل ادغام اقتصادی است که بسیاری از ما در وهله اول با آن مخالف بودیم دقیقاً به این دلیل که ما را در برابر این نوع شوک‌ها آسیب‌پذیر کرد مانند وابستگی به یک شریک تجاری واحد برای بخش زیادی از درآمد ملی شما یا حتی وابستگی در مورد کانادا. ما به شدت به صادرات منابع خام وابسته هستیم، به عنوان مثال، درست است؟ یا قطعات خودرو نه خودروهای تمام شده، درست است؟

بنابراین همه اینها یک کشور را غیرمقاوم می‌کند، بسیار آسیب‌پذیر در برابر، می‌دانید، در گذشته عمدتاً بر نوسانات قیمت متمرکز بوده است اما اکنون آنچه می‌بینیم این است که همچنین بسیار آسیب‌پذیر در برابر رئیس‌جمهوران دن کیشوت‌وار است که، می‌دانید، یک ایده درخشان جدید دارند. و در مورد ترامپ، می‌دانید، من به اندازه بسیاری از افراد دیگر متعجب نشدم زیرا متأسفانه من هنوز زیاد به استیو بنن گوش می‌دهم و این ایده مدتی است که در رسانه‌های MAGA می‌چرخد. و در مرکز آن فکر می‌کنم این است که ترامپ می‌داند که نمی‌تواند وعده‌های اقتصادی که به پایگاه خود داده است را به هیچ شکل و فرمی برآورده کند، به ویژه اگر قرار است کاهش مالیات برای ثروتمندان را اجرا کند. و بنابراین او این ایده را دارد که تعرفه‌ها راهی آسان برای آوردن پول هستند به همان شیوه‌ای که او این ایده را دارد که اخراج‌های دسته‌جمعی بهترین راه برای ایجاد شغل است، درست است؟

بنابراین اینها واقعاً، واقعاً نوعی ایده‌های کارتونی برای چگونگی تحریک اقتصاد ایالات متحده هستند. همانطور که می‌بینیم، کار نخواهد کرد. احتمال بیشتری دارد که یک رکود ایجاد کند، اما می‌دانید، ما اینجا هستیم. اما من این ایده را دیدم که در مغز استیو بنن شکل می‌گیرد، باید بگویم. آنها چند ماه پیش شروع به نامیدن آن به عنوان سرویس درآمد خارجی کردند و مطمئناً ایده بزرگ ترامپ است. > اکبر گنجی: بخش چهارمترامپ به عنوان «رئیس جمهور مافیا»، در حال ساختن «یک جهان مافیایی» است

مهدی حسن: جالب است که شما آن را کارتونی می‌نامید زیرا البته چپ همیشه انتقادی از تجارت آزاد داشته است همانطور که شما اشاره کردید که به نفتا برمی‌گردد و اکنون به USMCA. می‌دانید، موردی برای تعرفه‌ها و حمایت‌گرایی وجود دارد که بسیاری در چپ برای صنایع داخلی، برای صنایعی که نیاز به محافظت دارند، استدلال می‌کنند. این کاری نیست که ترامپ و MAGA انجام می‌دهند. او آن را همانطور که می‌گویید به عنوان یک ابزار اقتصادی سنگین، به عنوان نوعی افزایش‌دهنده درآمد عجیب به کار می‌برد، حتی با اینکه آمریکایی‌ها تعرفه‌ها را پرداخت خواهند کرد. مشاغل می‌توانند در نمایندگی‌های خودرو آمریکا و انواع صنایع در نتیجه این تعرفه‌ها از دست بروند و او اساساً از آن برای قلدری و کوبیدن راه خود برای رسیدن به خواسته‌اش استفاده می‌کند.

و من می‌خواهم با شما درباره اوکراین در ادامه نمایش و آنچه او با مواد معدنی انجام می‌دهد صحبت کنم، اما در این جبهه فقط راهی برای ملی‌گرایی اقتصادی و قلدری و استفاده از قدرت یا اهرم آمریکا برای رسیدن به راه خود است. اما با ترامپ، می‌دانید، یک عنوان کتاب عالی ریک ویلسون وجود دارد که «هر چیزی که ترامپ لمس می‌کند می‌میرد» و محافظه‌کاران در کانادا قرار بود انتخابات را با اکثریت قاطع ببرند. جاستین ترودو فوق‌العاده نامحبوب بود و اکنون لیبرال‌ها واقعاً شانس پیروزی دارند. آنها فاصله را کم کرده‌اند زیرا محافظه‌کاران بسیار نزدیک به ترامپ دیده می‌شوند. این مرد پیر پوییلور، رهبر راست‌گرا به عنوان یک ترامپیست دیده می‌شود و کانادایی‌ها در لحظه ملی‌گرایی خود نمی‌خواهند به ترامپیست نزدیک باشند. و ما حتی یک رهبر لیبرال جدید مارک کارنی، بانکدار سابق داریم که می‌تواند برنده انتخابات بعدی شود: «من روز و شب با یک هدف کار خواهم کرد که ساختن یک کانادای قوی‌تر برای همه است.»

نامی کلاین: این یک معامله انجام شده نیست. منظورم این است که من محتاطم زیرا فکر می‌کنم ما در مرحله اولیه نوعی جهش کامالا هستیم که فقط شاید حزب برای مرگ رها نشده است، شاید آنها شانسی داشته باشند - یک جهش بزرگ. اما شکی نیست که همانطور که آنها می‌گویند تغییر فضا وجود داشته است، و پوییلور، می‌دانید، برای مردم - مردم ممکن است کلیپ‌هایی از او را دیده باشند که مثلاً سیب می‌خورد که مدتی پیش ویروسی شد، پر از نوعی آنچه مارک زاکربرگ انرژی مردانه می‌نامد. و او واقعاً بیشتر شبیه یک شخصیت نوع «جی دی ونس» است، فقط به طرز عجیبی همیشه عصبانی است و با این شعار «کانادا شکسته است» پیشرفت کرده است. بنابراین می‌توانید تصور کنید در لحظه‌ای که ما هستیم، کشور همانطور که نسبت به ایالات متحده و یک قلدر در همسایگی احساس آسیب‌پذیری می‌کند، داشتن یک رهبر ملی که نمی‌تواند از صحبت درباره اینکه کشور شما چقدر وحشتناک است دست بردارد، واقعاً به روحیه نمی‌خورد. بنابراین این توضیح می‌دهد که چرا شانس پوییلور کاهش می‌یابد، اینکه آیا کارنی آن مسیحی است که مردم امیدوارند من مطمئن نیستم، درست است؟ منظورم این است که او یک بانکدار است. او چند بانک مرکزی را اداره کرده است. او بانک مرکزی کانادا، بانک مرکزی بریتانیا را اداره کرده است. او همچنین هرگز برای هیچ چیزی انتخاب نشده است. من باور دارم که او عضو پارلمان نیست، درست است؟ و یک واکنش مردمی علیه به اصطلاح جهانی‌ها وجود دارد و او نوعی مانند آنچه وقتی در فرهنگ لغت جستجو می‌کنید می‌بینید، درست است؟

اما قطعاً جذابیتی در اطراف فقط نوعی، می‌دانید، مرد در کت و شلوار، اطمینان‌بخش در لحظه بحران و شوک وجود دارد و بنابراین امید وجود دارد. و می‌دانید، او همچنین کسی است که کارهای زیادی در زمینه اقلیم انجام داده است. حالا آنچه او انجام داده چیزی است که می‌توانیم یک قسمت کامل را به آن اختصاص دهیم. منظورم این است که او همه چیز درباره واداشتن این بانک‌ها به خصوص برای پذیرش اقدامات داوطلبانه، تعهدات کاهش انتشار بوده است، که همه آنها اساساً در ماه‌های اخیر رها شده‌اند زیرا این اکنون به عنوان سرمایه‌داری بیدار رد می‌شود. اما می‌دانید، فکر می‌کنم برای افرادی که تشخیص می‌دهند که بله ترامپ یک بحران است اما او تنها بحران نیست - مانند تغییرات اقلیمی که همچنان در حال وقوع است - ما باید در زمان چندبحرانی چند کار را همزمان انجام دهیم. می‌توانید ببینید چرا کارنی نوعی از موجی که دارد را به دست آورده است و او فقط یک اکثریت بزرگی به دست آورده است.
مهدی حسن: نظر شما درباره مایک مایرز در SNL به عنوان ماسک نه فقط به عنوان ماسک که از ماسک تمسخر می‌کند بلکه او همچنین در پایان نمایش با پوشیدن یک تی‌شرت با شعار "کانادا برای فروش نیست" آمد چیست؟ او شعار "آرنج‌ها بالا" را که شما ذکر کردید زمزمه کرد. آیا تا به حال فکر می‌کردید که این را در SNL ببینید؟ مایک مایرز هرگز خیلی سیاسی نبود. او به طور معروف در کنار کانیه آرام ایستاد در حالی که کانیه در طول طوفان کاترینا جورج بوش را نژادپرست خواند.

نامی کلاین: اوه خدای من من آن لحظه را فراموش کردم. بله، پس شما می‌توانید مبارزه را ببینید. می‌توانید ببینید چرا کانادایی‌ها بیشتر جذب سیاستمدارانی می‌شوند که، می‌دانید، آنها را نسبت به خودشان احساس بهتری می‌دهند و می‌گویند، می‌دانید، ما می‌توانیم این کار را انجام دهیم به جای اینکه فقط بگویند ما شکسته‌ایم، ما وحشتناک هستیم.

بنابراین بله، فکر کردم آن نوعی لحظه شگفت‌انگیزی بود اما من ایده قابل فروش نبودن را دوست دارم. مشکل این است، مدی، که آنچه در واقع در زمین کانادا در حال اتفاق است نوعی لیست آرزوهای شرکت‌های داخلی ماست، درست است؟ بنابراین ما می‌گوییم، می‌دانید، ما خودمان را به ایالات متحده نمی‌فروشیم اما ما به شرکت‌های نفت و گاز اجازه می‌دهیم لیست آرزوهای خود را به نام مبارزه با این تعرفه‌ها داشته باشند، درست است؟

بنابراین ما دیده‌ایم، نه برای تکرار خودم، اما این نوعی مثال از دکترین شوک است، درست است؟ بنابراین شوک تعرفه‌های ایالات متحده است و ببینید لیست آرزوها ظاهر می‌شود، ما مقررات‌زدایی بیشتر می‌خواهیم، ما حفاظت‌های زیست‌محیطی کمتری می‌خواهیم. بنابراین همه این معادن، خطوط لوله که یا به دلیل نقض حقوق بومیان شکست خورده‌اند یا به عنوان هزینه بسیار بالای اقلیمی دیده شده‌اند، اکنون ناگهان در کتاب‌ها به نام «خب، اگر نمی‌توانیم به ایالات متحده حمل کنیم باید به چین حمل کنیم» بازگشته‌اند. ما باید، می‌دانید، این کمی ناسازگار است.

این کمی شبیه روشی است که بخش نفت و گاز به حمله به اوکراین پاسخ داد، درست است، که شما به یاد دارید آنها بلافاصله از آن استفاده کردند تا بگویند خب این دلیلی است که ما باید در داخل کشور به طور دیوانه‌وار فرک کنیم. بنابراین ما با آن در کانادا مواجه هستیم اما ما همچنین شروع به دیدن یک مقاومت پیچیده‌تر می‌کنیم که می‌گوید نه در واقع آنچه ما نیاز داریم این است که برای هر کسی یک مستعمره منابع نباشیم. ما نیاز به تولید بیشتر، ارزش افزوده بیشتر داریم، همانطور که می‌گویند، درست است، به جای فقط تغییر اینکه چه کسی الوارهای خام و گاز و نفت و سنگ آهن یا هر چیزی که هست را ارسال می‌کنیم. بنابراین امیدواریم که این واقعاً چیزی باشد که از این لحظه بیرون می‌آید.

مهدی حسن: شما از اوکراین یاد کردید و من می‌خواهم درباره اوکراین صحبت کنم زیرا شما گفتید... راستی، مهدی، می‌دانم یک دقیقه پیش می‌گفتید که کانادا جالب بود اما اکنون که من درباره سنگ آهن صحبت می‌کنم، من کاملاً مطمئنم که شما در زندگی خود تجدید نظر کرده‌اید. منظورم این است که، من ما را سریع به اوکراین منتقل کردم. من می‌خواهم درباره اوکراین صحبت کنم اما قبل از اینکه به جزئیات اوکراین برسیم، شما ذکر کردید که به بسیاری از رسانه‌های بانن گوش می‌دهید. چقدر متعجب شدید زیرا من سال گذشته را صرف گفتن این کردم که اگر ترامپ پیروز شود، او یک کبوتر نیست، او در واقع یک باز است، او مردی است که جنگ را دوست دارد، قلدری کردن مردم را دوست دارد؟ مراقب جنگ با ایران باشید، مراقب تشدید با چین باشید. انتظار نداشتم که او با کانادا، با دانمارک، با کلمبیا و پاناما و اوکراین درگیر شود. مشخصاً می‌دانستیم که جمهوری‌خواهان از زلنسکی و اوکراین روی گردانده‌اند، با پوتین نرم هستند، اما حتی من هرگز چیزی شبیه آن جلسه بدنام دفتر بیضی بین زلنسکی، ونس و ترامپ از همان ابتدای جنگ ندیده‌ام.

«سخنان ترامپ و ونس به زلنسکی: شما در موقعیت خوبی نیستید. شما اکنون برگه‌های برنده ندارید. شما شروع به داشتن برگه‌های برنده می‌کنید. شما به پنسیلوانیا رفتید و برای مخالفان در اکتبر کمپین کردید. کلماتی از قدردانی برای ایالات متحده آمریکا و رئیس‌جمهوری که سعی می‌کند کشور شما را نجات دهد پیشنهاد کنید.»

بنابراین سوال این است، آیا شما این را دیدید که می‌آید؟ آیا شما رها کردن کامل اوکراین را دیدید؟ و بسیاری از مردم نظریه‌های زیادی درباره چرایی آن دارند، اما آیا این واقعاً چیزی نیست که ما را شوکه می‌کند؟ این است که او به قدرت رسیده و فقط با دشمنان معمول آمریکا درگیر نمی‌شود، بلکه با متحدان دیرینه درگیر می‌شود.

نامی کلاین: بله، منظورم این است که نمی‌توانم بگویم آن را دیدم که می‌آید. و فقط برای ادامه کمی بیشتر فراتر از آن جلسه دفتر بیضی، درست است، ما پیگیری از ونس شنیدیم که می‌گفت، خب هیچ تضمین امنیتی بهتری از داشتن منافع اقتصادی آمریکا در اوکراین وجود ندارد، درست است؟ مانند قرارداد مواد معدنی، قرارداد مواد معدنی را امضا کنید و برای همیشه در امان خواهید بود. من فقط می‌گویم نگاهی به کانادا بیندازید زیرا بخش منابع ما تحت سلطه شرکت‌های آمریکایی است. منظورم این است که اگر به کَلگری بروید خط آسمان شل، اکسون موبیل است، می‌دانید تمام غول‌های معدنی بزرگ آمریکایی در کانادا یک آزادی عمل دارند و این از ما در برابر تهدید تبدیل شدن اجباری به پنجاه و یکمین ایالت محافظت نکرده است. بنابراین اگر جای او بودم، از آن معامله صرف نظر می‌کردم.

می‌دانید، فکر می‌کنم آنچه می‌بینیم این است که برای مدت طولانی در چپ و می‌دانم ما هر دو این را در زمینه سوریه، در زمینه اوکراین شنیده‌ایم، این ایده که واقعاً هدف باید یک جهان چند قطبی باشد، درست است؟ و من کاملاً طرفدار پراکندگی قدرت، یک نظم جهانی دموکراتیک‌تر هستم، و فکر نمی‌کنم برای هیچ‌کس امن باشد که ایالات متحده قدرت غالبی باشد که در جهان است. می‌دانید، یک قطب واحد وجود داشته باشد دقیقاً به دلایلی که ما دیده‌ایم و اکنون در حال دیدن یک شکل تسریع شده با ترامپ هستیم، درست است؟

اما ایده صرفاً داشتن یک جهان چند قطبی هیچ نوع هدفی در خود نیست همانطور که فکر می‌کنم ما با اتحاد ترامپ-پوتین می‌بینیم. این نوعی جهان «قطب مافیایی» است که در حال شکل‌گیری است جایی که، می‌دانید، می‌دانم - برخی از مردم می‌خواهند استدلال کنند که این همه فقط درباره ترامپ است که نوچه پوتین است. فکر می‌کنم این بیشتر درباره یک نظریه مشترک قدرت است که آنها، درباره این است که قدرت حق می‌آورد. درباره این است که اگر سلاح‌های هسته‌ای داشته باشید، پس اگر قدرت غالب در منطقه خود باشید، می‌توانید هر کاری که می‌خواهید انجام دهید، درست است؟ شما تحت حاکمیت هیچ نوع سیستم بین‌المللی مبتنی بر قواعد نیستید. کل نظم بشردوستانه بین‌المللی انسانی پس از جنگ جهانی دوم، فراموشش کنید. شما می‌توانید کشورها را اشغال کنید اگر توانایی انجام این کار را داشته باشید. بنابراین فکر می‌کنم که آنها دیدگاه مشترکی از قدرت دارند و فکر می‌کنم که آنها همچنین درک می‌کنند که ما در حال ورود به دوره‌ای از بی‌ثباتی افزایش یافته هستیم. فکر می‌کنم این ایده که هیچ کدام از آنها واقعاً باور نداشته باشند که تغییرات اقلیمی در حال رخ دادن است مسخره است. آنها می‌دانند. و بنابراین آنها در حال تقویت مرزهای خود هستند و سعی می‌کنند آنچه را که در داخل آن مرزها نیاز دارند به دست آورند. به همین دلیل است که ترامپ به دریاچه‌های بزرگ کانادا علاقه‌مند است. به همین دلیل است که پوتین به زمین‌های کشاورزی اوکراین علاقه‌مند است. منظورم این است که، آنها سعی می‌کنند آنچه را که نیاز دارند بگیرند.

فکر می‌کنم آسیا بسیار پیچیده‌تر است زیرا هند و چین را دارید که بر سر اینکه چه کسی قدرت غالب خواهد بود مبارزه می‌کنند، اما فکر می‌کنم این چیزی است که... من فکر می‌کنم این یک جهان چند قطبی نیست، این «یک جهان قطب مافیایی» است و این چیزی نیست که ما باید به سمت آن تلاش کنیم. و به همین دلیل است که ما در درجه اول آن قوانین را داریم.

مهدی حسن: برای ترامپ مناسب است که بخشی از «یک جهان قطب مافیایی» باشد زیرا او از یک پیشینه بسیار مافیایی می‌آید که ساخت و ساز را در نیویورک برای همه این سال‌ها انجام داده است. ما می‌دانیم که او با رئیس‌های مافیا تعامل داشته است. ما می‌دانیم که او وکلایی داشته که برای مافیا کار می‌کردند. ما می‌دانیم که او آن رویکرد به قدرت را از نودینگ و چشمک زدن از تبادل لطف‌ها و تهدیدها، تسویه حساب‌ها دوست دارد. او واقعاً «یک رئیس‌جمهور مافیایی» است و شما آن را در سطح جهانی اعمال می‌کنید و می‌گویید، خب، او به اطراف نگاه می‌کند و می‌گوید، مطمئناً پوتین باید بتواند آنچه را که در محله خود، در قلمرو خود می‌خواهد انجام دهد و من باید بتوانم آنچه را که می‌خواهم در قلمرو خود انجام دهم و چه کسی می‌داند شی جینپینگ چه می‌تواند در قلمرو خود انجام دهد. من مدتی است که این را می‌گویم. ما قبلاً در این برنامه گفته‌ایم.
من سال‌هاست که می‌گویم. شما نمی‌توانید ترامپ را بدون درک اوربان و پوتین و همه بقیه آنها، MBSها، شی جینپینگ‌ها و غیره، نتانیاهوها که کارهای مشابه انجام می‌دهند، به تنهایی درک کنید. منظورم این است که اسرائیل همچنین منابع را از همسایگان خود که به طرق مختلف اشغال می‌کند، استخراج می‌کند. و فکر می‌کنم شما درست می‌گویید که این را برجسته می‌کنید. سوال از دیدگاه چپ این می‌شود، من از بسیاری از مترقی‌ها، بسیاری از چپ‌گرایان می‌شنوم که می‌گویند اگر او به دلایل اشتباه این کار را انجام می‌دهد، اشکالی ندارد. هدف نهایی چیزی است که ما در آن مشترک هستیم، این ایده که همه چیز را نابود کنیم. شما این عبارت را همیشه در سیاست داخلی می‌شنوید، همه چیز را بسوزانید، درست است؟ مردم از دستگاه متنفرند، چه دستگاه سیاسی داخلی در واشنگتن دی سی یا دستگاه جهانی صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و غیره، و غیره. کجا، این خط فکری در نظر شما چقدر خطرناک است؟ خب، ما دقیقاً چه چیزی را نابود می‌کنیم؟ می‌دانید، فکر می‌کنم مردم... فقط برای روشن شدن، ایلان ماسک در سوابق، مرد برتر در دولت ایالات متحده، برخی می‌گویند رئیس‌جمهور سایه می‌گوید "اکنون باید از سازمان ملل و ناتو خارج شویم." حالا می‌دانم چپ دیدگاه‌های مختلفی درباره ناتو دارد اما سازمان ملل؟

نامی کلاین: بله، و آنها از سازمان تجارت جهانی، سازمان بهداشت جهانی و توافق پاریس خارج شده‌اند. «سخنان ترامپ: من از سازمان بهداشت جهانی فاسد خارج شدم و همچنین از شورای حقوق بشر ضدآمریکایی سازمان ملل خارج شدم.» می‌دانید، می‌فهمم چرا مردم درباره آن بدبین هستند، درست است؟ منظورم این است، زیرساخت‌های اقلیمی درست است که توافق پاریس بخشی از آن است - سازمان ملل، کنوانسیون چارچوب تغییرات اقلیمی سازمان ملل متحد - منبع ناامیدی فوق‌العاده‌ای بوده است زیرا بسیار ضعیف است، درست است؟ زیرا توافق‌ها غیرالزام‌آور هستند، اساساً داوطلبانه هستند و دلیل آن این است که ایالات متحده به طور سیستماتیک هر بار که اکثریت، اکثریت کشورهای جهان گرد هم آمده‌اند و گفته‌اند این توافق‌ها باید الزام‌آور باشند، مخالفت کرده است. می‌دانید، سازمان ملل سعی کرده است برای متوقف کردن نسل‌کشی در غزه گرد هم آید و در هر مرحله ایالات متحده از حق وتوی خود در شورای امنیت استفاده کرده است.

پس چگونه به این واقعیت پاسخ دهیم که این نظم جهانی بین‌المللی، می‌دانید، بشردوستانه، حداقل جنبه بشردوستانه آن در درجه اول هرگز وجود نداشته است، درست است؟ می‌دانید، من به دوست و همکارم آسترا تیلور فکر می‌کنم - او کتابی درباره دموکراسی نوشت که چند سال پیش منتشر کرد به نام «دموکراسی وجود ندارد اما وقتی از بین برود دلتنگش خواهیم شد.» و آن پاسخی به آن سوزاندن همه چیز، آن تکانه سوزاندن همه چیز در زمینه به خصوص دموکراسی آمریکایی بود. ما می‌دانیم ایالات متحده یک دموکراسی واقعی نیست که به روش‌های بسیار مختلف دستکاری شده است. و تکانه ممکن است این باشد که سعی کنیم آن را نابود کنیم و پاسخ او این است که بیایید سعی کنیم یک دموکراسی واقعی داشته باشیم. ما باید واقعاً آن را امتحان کنیم. ما باید سعی کنیم آن را بهتر کنیم و به رویای آن دست یابیم، نه اینکه آنها را نابود کنیم.

و من درباره نظم بشردوستانه بین‌المللی هم همین احساس را دارم. وجود ندارد. از ابتدا دستکاری شده بود تا حق وتو را به این قدرت‌های بزرگی که در شورای امنیت هستند و به خصوص ایالات متحده بدهد. و ممکن است اکنون لحظه‌ای باشد که ایالات متحده به چندجانبه‌گرایی عقب‌نشینی می‌کند، به یکجانبه‌گرایی عقب‌نشینی می‌کند مرا ببخشید، برای بقیه جهان یا اینکه نوعی ائتلاف خواهان باشد. مشخصاً همه شرکت نخواهند کرد. پوتین با ترامپ است. اما برای تلاش برای ساختن آنچه از جهان باقی مانده است که ممکن است بخواهد چندجانبه‌گرایی واقعی داشته باشد آن را امتحان کند، چندجانبه‌گرایی دموکراتیک را برای اولین بار امتحان کند و در اطراف ایالات متحده سازماندهی کند. بنابراین فکر می‌کنم این، ما داریم، ما قبلاً شروع به دیدن برخی از اینها در اطراف غزه با گروه لاهه کشورهایی که، می‌دانید، اخیراً اعلام شده است، کرده‌ایم. می‌دانید، فکر می‌کنم کانادا و مکزیک مشخصاً باید پاسخ‌های خود به ایالات متحده را هماهنگ کنند. این فقط مسئله زمان است. قرار است کنگره‌ای درباره این باشد که من در پایان آگوست در آن شرکت خواهم کرد. بنابراین شاید ما با یک سیستم چندجانبه دموکراتیک‌تر به پایان برسیم که ایالات متحده در برخی تاریخ‌های آینده ممکن است تصمیم بگیرد به آن بپیوندد به عنوان یکی از بسیاری شرکت‌کنندگان، نه یکی با حق وتو و توانایی نابود کردن کل چیز. اما من قویاً علیه نابود کردن کل چیز استدلال می‌کنم. نظر شما چیست، مهدی؟ > اکبر گنجی: بخش هشتمترامپ به عنوان «رئیس جمهور مافیا»، در حال ساختن «یک جهان مافیایی» است

مهدی حسن: نه، من... چیزی که نگران آن هستم زیرا همانطور که شما می‌گویید وقتی از بین برود دلتنگش خواهید شد، من به کنوانسیون‌های ژنو فکر می‌کنم، به خصوص جایی که ایالات متحده و بریتانیا و آلمان و فرانسه تا حدی به اسرائیل اجازه داده‌اند اساساً کنوانسیون‌های ژنو، قانون بشردوستانه بین‌المللی را آنطور که می‌شناسیم، نابود کند و سوابق جدیدی برای آنچه می‌تواند در جنگ‌ها علیه بیمارستان‌ها و کودکان انجام شود ایجاد کند. و پاسخ به آن نمی‌تواند فقط این باشد که خب باشه همه می‌توانند آن را انجام دهند. منظورم این است که این یک شکوفایی بلاغی عالی در یک مناظره است اما در واقع شما نمی‌خواهید چین این کار را با تایوان انجام دهد، نمی‌خواهید روسیه این کار را در اوکراین انجام دهد و غیره و غیره. شما نمی‌خواهید، می‌دانید، هند و کشمیر. شما نمی‌خواهید - آن قوانین همانطور که می‌گویید همیشه رعایت نمی‌شدند و اغلب وتو می‌شدند اما آنها به عنوان نوعی معیار یا آرزو وجود داشتند و جایگزین آن قانون جنگل یا «کد مافیا» است که شما ذکر کردید، جایی که فقط پوتین، ترامپ و چند مرد قوی دیگر تصمیم می‌گیرند چه چیزی قابل قبول نیست بر اساس، همانطور که می‌گویید، اینکه آیا سلاح‌های هسته‌ای دارید، آیا به مواد معدنی و اهرم اقتصادی دسترسی دارید. بنابراین این واقعاً مرا نگران می‌کند این ایده که، بله ما می‌سازیم، می‌دانید، کامل را دشمن خوب قرار ندهید. ما قطعاً یک معماری چندجانبه کامل یا یک سازمان ملل کامل نداریم و سوالات زیادی درباره آینده ناتو وجود دارد. اما جایگزین‌ها همه در حال حاضر از طرف ترامپ پیشنهاد شده‌اند و این مشکلی برای چپ است، درست است؟ ما یک بازی بسیار واکنشی انجام می‌دهیم وقتی ماسک چیزی می‌گوید ما واکنش نشان می‌دهیم. وقتی ترامپ چیزی می‌گوید، ما واکنش نشان می‌دهیم. وقتی نتانیاهو کاری می‌کند، ما واکنش نشان می‌دهیم. هیچ ابتکار عمل پیشگیرانه واقعی برای ساختن چیزی یا ارائه چشم‌اندازی از آینده که بهتر باشد وجود ندارد.

راستی، بیایید از عبارت «ائتلاف داوطلبان» استفاده نکنیم، هرچقدر هم که وسوسه‌انگیز باشد، زیرا این همان چیزی است که جورج بوش برای ایران استفاده کرد. اخیراً گفتم «نه نه، بیایید این را نگوییم». درسته، من چکار می‌کنم، متوجه‌ام، متوجه‌ام، اما بیایید این را نگوییم. اما ببینید، شما به من اشاره کردید و من می‌خواهم از آن نقل قول کنم چون نخوانده بودمش، اما شما قبل از برنامه به من گفتید، عمر بوطی، یکی از بنیانگذاران جنبش BDS، مقاله عالی برای گاردین در سال گذشته نوشت که در آن درباره بازسازی سازمان ملل صحبت کرد، کاری که سازمان ملل انجام می‌دهد همانطور که شما می‌گویید حذف حق وتو، نمایندگی فراگیرتر، بازسازی ساختار بسیار متورم، کم‌حجم‌تر کردن آن، کمتر فاسد، کمتر وابسته به پول واشنگتن. اینها همه چیزهای خوبی هستند که ما باید فعالانه برای آنها استدلال کنیم و ما این کار را نکرده‌ایم، درست است؟ ما تا حدی در حالت دفاعی بوده‌ایم، در حالی که باید در مورد نه فقط دموکراسی، بلکه همانطور که شما می‌گویید، چندجانبه‌گرایی حالت تهاجمی داشته باشیم. این کلمه‌ای نیست که خیلی اوقات بشنوید.

نامی کلاین: آره، و فکر می‌کنم که در لحظه‌ای مثل این، خطر این است که به جای اینکه در آن مسیر حرکت کنیم، اساساً همه مردم در واکنش به ترامپ و پوتین فقط سلاح بیشتری می‌خرند، درست است؟ و ما بعضی از این موارد را از اتحادیه اروپا می‌بینیم و فکر می‌کنم که این آینده‌ای بسیار تاریک است. فقط این است که هر پولی که در این دنیا باقی مانده، صرف هوش مصنوعی و اسلحه می‌شود و نه پاسخ به عوامل زیربنایی بحران. می‌دانید، شما درباره اسرائیل صحبت می‌کردید و فکر می‌کنم این واقعاً مهم است و می‌دانم که با آنتونی لوئنشتاین درباره این موضوع صحبت کرده‌اید. می‌دانید، همیشه خودش را به عنوان آزمایشگاهی برای این فناوری‌ها معرفی می‌کند. ترامپ اکنون در مورد نه فقط یک گنبد آهنین، بلکه یک گنبد طلایی صحبت می‌کند، به طوری که می‌دانید، ما بسیار سریع در حال پیشروی هستیم. می‌دانم، این فقط ابتکار امنیت ملی به طلاست، مثل توالت‌های لعنتی‌اش در آپارتمانش، مثل طلا.
مهدی حسن: بله، کارت‌های طلایی به جای کارت‌های سبز، انگار از مکزیک. چه کسی به ما حمله می‌کند که یک گنبد آهنین از ما محافظت کند؟ این دیوانگی است، اما همانطور که می‌گویید، آزمایشگاه قطعاً آنجاست و آن فشار، همانطور که قبلاً گفتید، برای قلعه کردن کشورتان، کاملاً از طرف- فکر نمی‌کنم، فکر نمی‌کنم دموکرات‌ها مطمئناً اینجا در به آن زبانی که شما استفاده کردید، رسیده باشند، که این ایده را شناسایی می‌کند که منابع فولاد، دیوارهای بزرگتر و بزرگتر و مرزهای گسترده‌تر بسازید و تا جایی که می‌توانید به داخل بکشید و این حس وجود دارد، اینطور نیست؟ مثل اینکه، خب، آمریکای لاتین همیشه حیاط خلوت آمریکا بوده است، نمی‌دانستم کانادا هم همینطور است و روس‌ها می‌توانند کریمه و دونباس را به عنوان حیاط خلوت خود داشته باشند. یک تقارن در آنجا وجود دارد و فکر می‌کنم کانادایی‌ها و اوکراینی‌ها در حال حاضر می‌توانند احساس همبستگی کنند.

نامی کلاین: آره، منظورم اینه که و فکر می‌کنم که حمایت بزرگی از اوکراین و کانادا وجود داشت، تا حدی به این دلیل که حتی اگر ما در موقعیت آسیب‌پذیری قرار نداشتیم، فکر می‌کنم ما می‌فهمیدیم که زندگی در همسایگی یک ابرقدرت هسته‌ای چه معنایی دارد و این سابقه چه معنایی خواهد داشت، اما آره، منظورم اینه که می‌خواهم تأکید کنم که احساس می‌کنم، می‌دانید، در لحظات بحران ما بحران اقلیمی را فراموش می‌کنیم، ما فروپاشی اقلیمی را فراموش می‌کنیم، اما من معتقدم که سیاره، یک بازیگر در همه این ماجراست و این یک زمینه بسیار مهم برای درک منطق پشت همه اینهاست.

می‌دانید، ما در گذشته درباره گوستاوو پترو، رئیس‌جمهور کلمبیا صحبت کرده‌ایم که درباره فلسطین به عنوان پیش‌نمایشی برای آنچه جنوب جهانی و فقرای جهان در مرزهای جهان با آن روبرو خواهند شد، صحبت می‌کند، درست است؟ بنابراین این واقعاً یک نقطه انتخابی است در مورد اینکه آیا ما قرار است به این مدل قلعه‌ای برویم، به طور فزاینده‌ای ثروتمندترین کشورهای جهان انواع گنبدهای آهنی خود را ایجاد می‌کنند و می‌دانید، نوعی انباشتگی انبوه انجام می‌دهند، درست است؟ می‌دانید، در زمان بحران، ما آب بطری و دستمال توالت می‌خریم و دونالد ترامپ دریاچه‌های بزرگ را می‌خواهد، می‌دانید، و گرینلند، درسته؟ منظورم این است که این همان نوع منطق است و آنچه چندجانبه‌گرایی ارائه می‌دهد، یک مکانیزم واقعی برای فکر کردن در مورد چگونگی حل مشکلات با هم است. بنابراین فکر می‌کنم اشتباه وحشتناکی خواهد بود که رویکرد سوزاندن را همه چیز درست زمانی که بیشتر به آن نیاز داریم، اتخاذ کنیم.

مهدی حسن: این خط خیلی خوبی بود که گفتید، سیاره یک بازیگر است، چون واقعاً احساس می‌کنم که بر واقعیت‌های ترامپی تاثیر خواهد گذاشت، می‌دانید، این ایده که طرفداران ترامپ می‌توانند فقط در جهان جایگزین زندگی کنند تا زمانی که سیاره مداخله کند. مطمئنم دیدید که پیت هاگسیت، وزیر دفاع جدید، میزبان سابق فاکس، گفت پنتاگون دیگر آن چرندیات اقلیمی را انجام نمی‌دهد، این چیزی است که او این هفته گفت. او از راه خود خارج شد تا بگوید آنها همه مراجع اقلیمی را از اسناد برنامه‌ریزی پنتاگون حذف می‌کنند. پنتاگون در سال‌های اخیر بازیگر بزرگی در بحث اقلیمی بود، خطرات امنیت ملی، جنگ‌های منابع را مطرح می‌کرد و همانطور که می‌گویید، او می‌تواند آن را چرندیات اقلیمی بنامد، اما وقتی سربازان آمریکایی با آن روبرو هستند، وقتی پایگاه‌های نظامی آمریکا با سیل روبرو هستند و وقتی سربازان آمریکایی با جنگ‌های منابع روبرو هستند، اقلیم بسیار بخشی از آنچه ژنرال‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند خواهد بود، حتی اگر پیت هگزیت نباشد، و راه خود را به درون خواهد یافت. و گرینلند مثال دیگری از آن است که، می‌دانید، در قطب شمال است، ظاهراً چینی‌ها طرح‌هایی دارند، روس‌ها، ترامپ اکنون کاملاً آشکارا می‌گوید و به من گفته شد «اوه، از طرف چپ ضد امپریالیستی، ترامپ ضد دیوار خواهد بود.» او در سخنرانی‌اش به کنگره می‌ایستد و می‌گوید «ما به یک روش یا روش دیگر شما را به دست خواهیم آورد، ما فقط آن را خواهیم گرفت.»

نامی کلاین: آره، و منظورم این است که، راستی، بسیاری از اینها به دلیل تغییرات اقلیمی از نظر اقتصادی جذاب‌تر و عملی‌تر می‌شوند، درست است؟ منظورم این است که بسیاری از نفت به دلیل ذوب شدن یخ‌های دریایی در دسترس قرار می‌گیرد، بنابراین چه در وب‌سایت باشد یا نباشد، یا آنها به طور عمومی در موردش صحبت کنند یا نه، همه می‌دانند که به همین دلیل است که توجه و علاقه به شمال برای استخراج منابع افزایش یافته است.

منظورم این است و مسئله دیگر در مورد این است که، می‌دانید، همه این بازیگران سیلیکون ولی اطراف ترامپ، ماسک، منظورم اینه که ماسک در مورد تغییرات اقلیمی می‌داند، او مرد ماشین برقی است، او کسی است که می‌گوید ما باید مریخ را مستعمره کنیم چون زمین احتمالاً غیرقابل سکونت خواهد شد، بنابراین مسئله این نیست که آیا آنها می‌دانند انکار می‌کنند یا انکار نمی‌کنند یا نام می‌برند یا نام نمی‌برند، آنها مطلقاً می‌دانند و سوال این است که ما چگونه به این عصر شوک‌های سریالی و مهاجرت انبوه پاسخ خواهیم داد. آیا با قلعه‌ها، با نظامی‌گری بیشتر، با اجازه دادن به مردم برای مرگ به تعداد زیاد در مرزهایمان یا کشتن آنها توسط خودمان پاسخ خواهیم داد، یا چیز دیگری را به وجود خواهیم آورد؟

منظورم این است که این واقعاً نوعی، این است، می‌دانید، روزا لوکزامبورگ گفت: «سوسیالیسم یا بربریت؟»، من می‌گویم: «اکوسوسیالیسم یا بربریت»؟

مهدی حسن: این جایی است که ما هستیم، اما این، این سوال وجودی است و انتخاب چیست، پاسخ چیست؟ مثل شما و شما این را قبلاً گفتید، مثل شما، من نگرانم که همه درس‌های اشتباه گرفته می‌شوند، به ویژه توسط دولت‌های اروپایی، آنها هنوز می‌خواهند نقش بزرگی در اقلیم داشته باشند، بله، اما برای مثال، بحث کمک را در نظر بگیرید، جایی که ترامپ اساساً کمک‌های آمریکا را از بین برده و ایالات متحده را از صحنه کمک خارج کرده است، اگر بتوانم از آن عبارت استفاده کنم، و پاسخ از بریتانیایی‌ها به طور خاص این بوده است، خب، ما همان کار را انجام خواهیم داد، ما هزینه‌های دفاعی خود را افزایش می‌دهیم و بودجه کمک را کاهش می‌دهیم، که دقیقاً درس اشتباهی است. متوجه‌ام، شما نگران پوتین هستید، من ایده را می‌فهمم که اروپا باید بتواند از خودش دفاع کند، نمی‌تواند به تضمین امنیتی آمریکا یا هسته‌ای تکیه کند، همه اینها را می‌فهمم، اما این ایده که در لحظه‌ای که آمریکا از کمک خارجی عقب‌نشینی می‌کند هم به عنوان یک ابزار اخلاقی و هم به عنوان یک سلاح استراتژیک، چرا بقیه جهان تلاش نکنند تا این شکاف را پر کنند، زیرا کمک دو نقش آشکار دارد: یکی اخلاقی است، این کار درستی است، اما حتی اگر به اخلاق اهمیت ندهید، این ایده که اتحادیه اروپا به عنوان مثال می‌تواند نیرویی باشد که قلب‌ها و اذهان را در آسیا به جای چینی‌ها فتح می‌کند و در آفریقا، جایی که چینی‌ها پیشرفت‌های عظیمی از نظر استراتژیک کرده‌اند، از نظر استراتژیک هیچ معنایی ندارد که از آن بخش از جهان به روش اقتصادی انسان‌دوستانه استراتژیک عقب‌نشینی کنیم. من فقط دیوانه‌وار می‌یابم که درسی که دولت کارگری کیر استارمر گرفته است این است که می‌گوید «اوه بله، ما کمک را کاهش می‌دهیم تا بیشتر برای دفاع هزینه کنیم.» به نظر من این دقیقاً درس اشتباهی است که از رویکرد ترامپیستی می‌گیرند.

نامی کلاین: آره، اما فکر می‌کنم ما الگویی را می‌بینیم که کشورها در نام مبارزه با ترامپ، بیشتر شبیه ترامپ می‌شوند و و من فکر می‌کنم ما لحظه‌ای و فرصتی برای رهبری واقعی بین‌المللی داریم که مدل‌های دیگری را ارائه می‌دهد. من کلودیا شینبام را پیشنهاد می‌کنم، شاید لولا، مثل اینکه فکر می‌کنم چند صدا وجود دارد، نخست‌وزیر جدید خودتان، بانکدار انتخاب نشده، من شوکه شدم مرد، شوکه شدم، نه به تو، نه به مارک. آره، منظورم اینه که، مثل اینکه گفتم، فکر می‌کنم، فکر می‌کنم خواهم بود، من بسیار سپاسگزار خواهم بود اگر او ما را از پالیو نجات دهد، اما من نگاه نمی‌کردم، من روی بانکدار حساب نمی‌کنم که آن جایگزینی باشد که همه ما نیاز داریم و می‌خواهیم، من روی بانکدار حساب نمی‌کنم.

مهدی حسن: یک چیزی که می‌خواهم بگویم این است که، می‌دانید، من همیشه به «فاشیسم قریب‌الوقوع» فکر می‌کنم و ما در این قسمت فرصتی نداشته‌ایم، ما در مورد نوعی آمریکا در خارج از کشور صحبت می‌کردیم، در حالی که آن را ضبط می‌کنیم، داستان بزرگ داخلی، تکانه فاشیستی در خانه است، جایی که افراد دارای کارت سبز توسط مأموران ICE دستگیر می‌شوند و من فقط به فاشیسم در خانه و خارج از کشور فکر می‌کنم، انتخاب بین آنچه شما اکوسوسیالیسم و بربریت می‌نامید و فکر می‌کنم آنچه ما را نجات خواهد داد، بدیهی است رهبری خوب و قدرت جامعه و جنبش‌های توده‌ای است. اما همچنین آنچه ممکن است ما را نجات دهد و شما این را از گوش دادن به استیو بنن می‌دانید، این افراد فقط در کاری که انجام می‌دهند خیلی خوب نیستند، درست است؟

شما فقط نگاه می‌کنید، ما این نمایش را با صحبت در مورد تعرفه‌ها شروع کردیم، من حتی نمی‌دانم کجا با تعرفه‌ها هستیم در حال حاضر، زیرا هر روز مثل این است: تعرفه، اوه نه، تعرفه را متوقف کنید، تعرفه، خب، من با رئیس‌جمهور تماس تلفنی داشتم، من تعرفه را کاهش می‌دهم، بنابراین آنها همه جا هستند، او حتی نمی‌تواند روایتش را درست کند. تعرفه یک سلاح اقتصادی عالی است، نه نیست، یک حرکت دیپلماتیک بود، در مورد مواد مخدر است، نه، در مورد این است و من فقط فکر می‌کنم این چیزی است که ممکن است ما را نجات دهد، که حتی در دوره دوم، در واقع به خصوص در دوره دوم، او توسط مشتی بی‌کفایتی مطلق، نارسیست‌ها، کلاهبرداران، سیکوپنت‌ها احاطه شده است، هیچ کس با هیچ بینش واقعی برای مطابقت با نوع تکانه‌های استبدادی و ناسیونالیستی ندارد. و من فقط می‌خواهم این را قبل از اینکه تمام کنیم ذکر کنم، چون می‌خواستم این را قبلاً ذکر کنم، اما احساس می‌کنم لحظه کاملی است که ذکر کنم، همانطور که تلاش می‌کنیم به امید نگاه کنیم، کریستی نوم، وزیر امنیت داخلی، فرماندار سابق داکوتای جنوبی، او در ژانویه به مرز ورمونت-کبک رفت و او اینجا، متأسفانه هیچ ویدئویی از این وجود ندارد، ما همه جا را گشتیم، اما دیلی بیست گزارش می‌دهد که او ظاهراً به خط مرزی، نوار، نزدیک شد و با لبخند گفت «آمریکا شماره یک» و سپس از خط مرزی به کانادا قدم گذاشت و گفت «ایالت پنجاه و یکم» و این کار را رفت و برگشت انجام داد. ما توسط کودکان اداره می‌شویم و احساس می‌کنم که آن چیزی است که بازی خرک بازی دیوانه‌وار را می‌سازد، بله، بازی خرک بازی دیوانه‌وار. من احساس می‌کنم، به آن نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم احمق‌ها، اما بعد فکر می‌کنم خدا را شکر که احمق‌ها را داریم و نه «فاشیست‌های استراتژیک» واقعاً تیز از نوع اوربان.

نامی کلاین: آرنج‌ها را بالا بیاوریم، می‌توانیم این افراد را در هاکی شکست دهیم، هیچ شکی نیست، من هاکی بازی نمی‌کنم، اما خوشحالم. چطور، من هیچ ایده‌ای ندارم که این چه معنایی دارد، منظور آرنج‌ها بالاست

مهدی حسن: قطعاً فکر می‌کنم چپ آمریکایی هم باید آن را بپذیرد، ما بیش از آرنج‌ها به بالا نیاز خواهیم داشت، ما مأموران مسلح ICE داریم که به سراغ ما می‌آیند. پس نائومی، با این یادداشت، آرنج‌ها بالا با کمی امید در خرک بازی‌های دیوانه‌ای که به سراغ ما می‌آیند، من واقعاً فکر می‌کنم می‌توانیم از این عبور کنیم، اما همانطور که این بسیار تاریک خواهد بود، منظورم این است که شما گفتید، جهان قطبی مافیایی که به سمت آن حرکت می‌کنیم.

 

۱۴۰۳ اسفند ۱۸, شنبه

#روز_زن فرخنده باد

 


On this day

2 years ago
Your video is muted in certain countries where Meta does not have music rights
Only you can see this

آرش ايران

8 march international DAY happy women's day

#روز_زن
فرخنده باد
#ترورهای_سازمان_یافته_شیمیایی در مدرسه #دختران_دانش_آموز توسط عوامل
https://www.facebook.com/1232560536/videos/598506328845926

((نظام و مذهبی )) آوردیم و حقوق به افرادی می دهیم تا برای ما :
(( سرزمین ممنوعه ها )) و (( احکام )) (( زندان )) و (( مرگ )) صادر کنند !!
ورق پاره های تاریخ نسلی از شرف در سرزمین مادری


۲۳ آبان #کیانوش_سنجری ، بر خیل شهیدان جنبش یک نام دیگر نشست 🌹
#در_جستجوی_ریشه_های_جنبش #زن_زندگی_آزادی که در گذر از
#مثلث_مذهب_سلطنت_ایدئولوژی است
جنبش #زن_زندگی_آزادی نه به اعدام است
#مهسا_امينی
#آرمیتا_گراوندی
#توماج_صالحی
#آهوی_دریایی
#به_موسوی_خیانت_نکن