رهايي
آويـخته ام هر آنچه دارم
بر ريسماني
تا شستشو شوند
در بكارت ابرها.
بسوزند آويزه ها
بر آنچه بند بند پيكر را
در خود مي تنند
به صاعقه
در باران.
در جستجوي بكارت بوسه اي
كه از خواهش بودن
سبز شود
در جوانه هاي عشق!!!..