پـریـوشـان
رها
گیسوا ن و باد
آسمان را به بازی
در بی کرا نۀ آبی
سرخی گونه و خیال یار
در بستر نمورهم آغوشی
پریوشان
خفته ا ند در آغوش خا ک
به فصل هم آغوشی باد و خاک و گلوله در این دیار!
پریوشان
قطره قطره
می نوشند
حیات را
به راز مشترک!