۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

"بانو




محکومیت تارا سپهری‌فربه ۷ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق


بانو

بانوی نازنین

بی شرمانه

نازکای تنت

چاک چاک بیداد شلاق !

نفزین زمان

در بیداد زمین

زبانه می کشد

در سوزش سوزنی ضربه های تفاله های جهالت

بر تنت

از حجب چشمان ترت

خدا

میمیرد

و باز خالق خود می شود

هزار بار میمیرد

در پیشگاه تو

از شرم

خلق دژخیمان نفرت و تفرعن و جهالت

و تو سبزترین ترانه

بانو

عالی ترین خالق

تو هستی ......
--------------------------------

تارا سپهری‌فر دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف٬ به ۷ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.


به گزارش رهانا، پرونده تارا سپهری‌فر فعال دانشجوی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب و به ریاست قاضی پیرعباس مورد رسیدگی قرار گرفته بود و این حکم از طرف این شعبه صادر شده است این در حالی است که حتا وکیل وی نیز در جریان تشکیل چنین دادگاهی قرار نگرفته بود و حکم دادگاه به صورت غیابی صادر شده است.


بر اساس این گزارش، در رای صادر شده٬ سپهری‌فر به اتهام "تبانی و اجتماع علیه امنیت کشور" به ۵ سال حبس٬ به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام" به یک سال حبس و به اتهام "اختلال در نظرم عمومی" به یک سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است.


علاوه بر این دادستانی تهران وثیقه‌ای که برای آزادی وی در اسفند ۸۸ سپرده شده بود را نیز ضبط کرده است.


تارا سپهری‌فر در اعتراضات پس از انتخابات دو بار بازداشت شده بود. وی نخستین بار تیرماه سال ۸۸ بازداشت و مدت یک هفته را در زندان اوین سپری کرد. بار دوم او در تاریخ ۲۰ بهمن ۸۸ بازداشت و پس از گذراندن بیش از یک ماه در زندان و چند روز مانده به عید نوروز با قرار وثیقه از زندن آزاد شد.



۱۳۹۰ خرداد ۹, دوشنبه

امـیـد

امـیـد

تمام سرزمین من

گرسنه نه

بی خانمان نه

بی کار نه

بی امید به فردا

زنده اند هنوز

دخـتـرم


رسـیـد ن

رسـیـد ن

آه ای هوای باز !

در شهرکوچکی

در نغمه کسی

در شهر پرصدا

آواز خوک و موش

این آفت زمین

آه این صدای باد

آزار می دهـد .

این قصۀ بلند:

در سود کاسبان

در سوک عاشقان

در صحبت زمین !

در نعرهء فضا

در ضجهء کسی

از بند شحنه ها

آواز نور و سور

امید و آرزو است

آزادی یقین

آرام پر زدن

بر معبد زمین

آن دم رسیدن است

شـبـنـم

شـبـنـم

شبنم

بلور صبح د م !

شبنم نشست وباغ

حصاری به خود کشید

آه نهانی خفتگان را

رهگذر شنید

و

در حسرت یک نگاه

از پشت این حصار

آرام گذشت و نچید

یک شاخه یاس .

همراه او

بانگ خروس سحر خیز بود

در کوچه ای به وسعت یک دم !

شبنم نشست

شبنم نشست بجام بلورین صبح د م!!