آ قايان
ا قایان
برا يتان
چرک دستم را
ا رزا ن نمي فروشم
ديگر به قرص نان.
آ قايان
براي خنده هايتا ن
پاسخ شايسته مي خواهم
که براي گريه هايم
هزا ر حديث غم انگيز است.
ا ز کدا مشان بگويم
که اينچنين
پيرترا ز شما شدم.
آقايان
مترسکهاي نمايش شما
جان نمي گيرند براي ما
و مرده هاي من
در چارچوب هر خانه
شانه به در، تکيه دا ده ا ند
با تبسمي دلنشين براي ما.
آ قايان
شرم گرا نبها گوهري است
با ور کنيد
هر چند جدا ئي شما ا ز آ ن
دير گاهي است
رخ نموده است.
من شرم دارم
آ ن زمان که دخترا ن جوا نم
براي نان شب
يا تکه اي لبا س
در آغوشتان هستند.
شرم دارم
حتي شرم دا رم
که کودکانشان را
بنام شما نامم .
چقدر زيباست
(شرم)
اگر بداني
چيست!!!
آ قايان
من شرم دارم
کسي مرا آ قا بنامد
جائي که آ قازا ده ها
جنايتکارند.
آ قايان
ديگر بس است
آ مده ام که با ز پس گيرم
نه با کلام
و نه به ا لتما س
که با دشنهء ا نتقام نسلي
که بر دا ر کرديد.
هر روز
يک با ر
هر با ر
هزا ر دشنهء خونينتان را
که هر کدام هزار بار بر تنم نشسته است
ا ز تن بدر مي کنم
که ا ين تنم
چشمه هاي خونين است،
و زير پاي من
شرا به هاي خون،
و ا ين
نه مال ديروز
نه مال ا مروز
که هميشه پيکرم را
خون چکان ديدم!
آ قايان
مي خواهم ا مروز
با زم دهيد
هر آ نچه را که ستانده ا يد ا ز من
با زم دهيد
کشته هايم را
بازم دهيد
گورهاي ناشناسم را
با زم دهيد
کودکاني که فروخته ايد
با زم دهيد
دخترا ني را که فروخته ا يد
با زم دهيد
خشم نسلي که در سکوت
فرياد کرد بي صدا!!
بربريت و چپاول
جنايت و تجاوز
که ميراث شوم و شرم آ ور شماست،
ديگر بس است.
ايستاده ا م
باسينه ا ي ستبر
با پيکري خونفشان
سدي شدم عظيم
با همهء کشته هاي خود
در برا بر شما
ا ين خشم
صيقل خوردهء ا بريشم است
در ستيغ بنفش فريا دي
ا رمغان نسل پروا ز
مرگت باد
ننگت باد!!!