غـریـبـانـه
غریبانه
بی کس
آرام می گریست.
بیچاره ما
که از حیله و فریب
بر هیچ چنگ میزنیم
آواره تر از ما
در کنار ما!
دیگر نمی شود بی بغض
در چهرهء کسی
غم را نظاره کرد
هر چهرۀ غـمـیـنـی
پـل می زنـد
از راه چشم
در خانـۀ دلم.
بی اختیار
از چشمه های لبا لب این چاه غم
جاری می شود
در پهن دشت عطشناک گونه ها
این قطره های اشک !