قـاصـد
قاصد ميان ما
قاصدكي است
كه با پرستو
در صلابت پرواز
چرخ مي زند
به سال دلتنگي !
سال
در تولد قمري
دركنج بالكن
و تك درخت خانه
كه امسال بيش از سه گردو بار خواهدداد
تكرار مي شود ،
چكه هاي باران ،
از سقف ترك خورده ذهن
نقش چلوار كهنه خونی
رنگ تازه مي گيرد
در آئينه
و بستراز بوي خاطرات
پر مي شود
و ما
به سال دلتنگي
سهم بيشتر
خواهيم داشت .
خسته از پرسه زدن دركوچه های ذهن
خواب را ، صدا مي زنم.
درسكوت نيمه شب
با خميازه اي بلند
شب بسوي تو مي كشد مرا کشان کشان
در سكوت ممتد .
فردا
به تو نزديك مي شوم
به قد يك روز
ز سال دلتنگي
فردا
به تو نزديكترم
يك روز!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر